Apadana An Apadana is a large hypostyle hall, the best known - TopicsExpress



          

Apadana An Apadana is a large hypostyle hall, the best known examples being the great audience hall and portico at Persepolis and the palace of Susa. The Persepolis Apadana belongs to the oldest building phase of the city of Persepolis, the first half of the 5th century BC, as part of the original design by Darius the Great. Its construction completed by Xerxes I. Modern scholarships demonstrates the metaphorical nature of the Apadana reliefs as idealised social orders The term apadana As a word, apadāna is used to designate a hypostyle hall, i.e., a palace or audience hall of stone construction with columns. The word is rendered in Elamite as ha-ha-da-na and in Babylonian ap-pa-da-an is etymologically ambiguous. It has been compared to the Sanskrit apadana ( आपादन) which means to arrive at, and also to the Sanskrit apa-dhā ( अपधा) which means a hide-out or concealment, and the Greek apo-thēkē storehouse. The word survived into later periods in Iran, as the Parthian pdn(y) or pdnk(y) palace, and outside Iran it still survives in several languages as loan-words (including the Arabic fadan, the Armenian aparan-kʿ palace.) More precisely, however, this word is the direct ancestor of the medieval and modern architectural term, ayvan/aywan., a-pad-an, standing for unprotected, refers to the fact that the veranda-shaped structure is open to the outside elements on one of its four sides, and thus unprotected / exposed to the natural elements. This is exactly what the Apadana palace has: open (columned) verandas on three sides—a unique feature among all palace buildings at Persepolis. The Parthian and Sasanian architects largely did away with the columns holding up the ceiling of the veranda, replacing them with a barrel vaulting, such as the famous Ayvan of Kisra at Ctesiphon. The later evolution of term into aywan in the post-Islamic architecture that evolved from the old apadana, refers to both columned (such as the palace of Chehel Sotoun, Isfahan) or barrel vaulted (all the four-aywaned mosques). Like the old Apadana, the new aywans are also verandas: open to the natural elements on one side. As a modern architectural and archaeological term, the word apadana is also used to refer to Urartian hypostyle halls, such as those excavated at Altintepe and Erebuni. These halls predate those from Persia, and it has been proposed that Urartu could be the stylistic origin of the later Persian hypostyle audience halls Description The Apadana was the largest building on the Terrace at Persepolis and was excavated by the German archaeologist Ernst Herzfeld and his assistant Friedrich Krefter, and Erich Schmidt, between 1931 and 1939. Important material relevant to the excavations are today housed in the archives of the Freer Gallery of Art in Washington, DC. It was most likely the main hall of the kings. The columns reached 20m high and had complex capitals in the shape of bulls or lions. Here, the great king received the tribute from all the nations in the Achaemenid Empire, and gave presents in return. Access to the hall is given by two monumental stairways, on the north and on the east. These are decorated by reliefs, showing delegates of the 23 subject nations of the Persian Empire paying tribute to Darius I, who is represented seated centrally. The various delegates are shown in great detail, giving insight into the costume and equipment of the various peoples of Persia in the 5th century BC. There are inscriptions in Old Persian and Elamite. Measurements The Apadana at Persepolis has a surface of 1000 square metres; its roof was supported by 72 columns, each 24 metres tall. The entire hall was destroyed in 331 BC by the army of Alexander the Great. Stones from the columns were used as building material for nearby settlements. By the start of the 20th century, only 13 of these giant columns were still standing. The re-erecting of a complete, but fallen column in the 1970s, is now the 14th standing column of the Apadana. The Apadana in Susa was — like the city itself — largely abandoned, and pillaged for building material. کاخ آپادانا یا کاخ بار داریوش و خشایارشا یکی از کاخ‌های اندرونی تخت‌جمشید است.کاخ آپادانا یکی از قدیمی ترین کاخ های تخت جمشید است که به فرمان داریوش کبیر ساخت آن آغاز شد و در زمان خشایارشا تکمیل شد و برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است.واژه آپادانا در زبان پارسی باستان خود به معنی کاخ است ،(یا جائیکه در آن همگان به خدمت شاه شرفیاب می شوند). کاخ آپادانا که از نظر حفار تخت جمشید اریک اشمیت عالی‌ترین، باشکوه‌ترین و وسیع‌ترین ساختمان‌های تخت‌جمشید است شامل یک تالار چهارگوش مرکزی با ۳۶ستون و سه ایوان، در جهت‌های شمال، شرق و غرب (هر یک با ۱۲ ستون) و چهار برج در چهار گوشه بیرونی تالار و یک رشته اتاق نگهبانی که در جنوب آن قرار دارند.این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌یابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شده‌است که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست که یکی از آنها در شمال شرقی ایوان شرق بازسازی شده است.بنا برروایات گردشگران اروپایی و نگاره‌هایی که از تخت‌جمشید کشیده‌اند می‌توان دریافت که در سال ۱۶۱۹میلادی تعداد این ستون ها ۲۰ عدد بوده است و از آن سال تا ۱۸۴۱ میلادی ۶ عدد از آنها افتاده و از آن موقع به به بعد ستونی دیگر نیفتاده. تخت جمشید-آپاداناسربازان جاویدان در پلکان شرقی آپادانا سطح این کاخ حدود به سه متر از کف حیاط آپادانا و کف دروازه همه کشورها بلندتر ساخته شده‌است.کاخ آپادانای تخت‌جمشید در بیشتر قسمت‌ها متکی بر سنگ تنه کوه‌است. برای رفتن به درون این کاخ دو پلکان دو طرفی، یکی در سمت شمال چسبیده به ایوان شمالی و یکی در سمت مشرق و متصل به ایوان شرقی درست کرده‌اند.این پلکان‌ها و پیش بست‌شان مزین به نقوش و کتیبه‌های باشکوهی است. تالار مرکزی آپادانا بزرگترین و با شکوه‌ترین کاخ داریوش آپادانا بوده‌است که بنایش درحدود ۵۱۵ پیش از میلاد آغاز شد و تکمیل آن سی سال به طول انجامید، تالار مرکزی آپادانا مربع شکل (۵٫۶۰ متر در ۵٫۶۰) است و ۶ ردیف ستون ۶ تایی سقف آن را با بلندایی بیش از ۲۰ متر نگهداری می‌کرده‌است. مجموع ستون‌های سه ایوان آپادانا ۳۶ به علاوه ستون‌های تالار ۷۲ عدد بوده و همین وضع در کاخ آپادانای داریوش در شوش هم یافته شده‌است. بزرگی تالار مرکزی آپادانا آن مقدار بوده‌است که گنجایش پذیرایی از ۱۰٫۰۰۰ میهمان را داشته‌ باشد. ستون‌های تالار مرکزی آپادانا در بلندا و طرح درست مانند ستون‌های ایوان شمالی است، یعنی هر ستون مرکب است از سرستون گاو دوسر و گل و بوته زیر آن و ساقه استوانه‌ایی شیاردار و فقط شکل زیر ستون آنها با هم فرق دارد، یعنی به جای اینکه زنگوله‌ایی باشد، متشکل از دو قطعه سنگ مکعبی شکل است، که سنگ کوچکتر برفراز سنگ بزرگ‌تر (جمعاً به ارتفاع ۱۵۵ سانتی‌متر) استوار شده‌است و خود، زیر شالی چرخ مانند نصب شده‌است. سقف وسیع و سنگین تالار بر روی الوارهای سنگین، از چوب سدر و یا سرو، استوار بوده و برای آنکه باران، بام را خراب نکند، درون دیوارهای خشتی، راه‌آبهای قائم با آجر و ملاط قیر ساخته‌اند که آب باران را به مجاری زیرزمینی، که از زیر آپادانا می‌گذشته، میرسانیده‌است. دیوارهای تالار مرکزی آپادانا همه به پهنای ۳۲٫۵ متر و از خشت خام بوده‌است. خشت‌ها را به اندازه ۳۳ در ۳۳ و با ضخامت ۱۳ سانتی‌متر ساخته و با ملاط گل و آهک بهم چسبانیده‌اند، روی دیوارها لایه‌ایی از گل و گچ، به پهنای ۵ سانتی‌متر و روی آن را با لایه‌ایی از گچ سبز خاکستری رنگ پوشانده‌اند. آپادانا-تخت جمشید رنگ دیوارهای کاخ‌ها در همه‌ جا چنین بوده و در همه قسمت‌های آپادانا کف را با ملاط گچ و گل، به ضخامت ۳ تا ۵ سانتی‌متر اندوده و روی آن را با فرشی از گچ سبز خاکستری پوشانده بوده‌اند گه آثار آن به دست آمده‌است. دو درگاه قرینه، تالار مرکزی آپادانا به ایوان‌های غربی و شرقی می‌پیوسته‌است. دیوارهای این قسمت از خشت و آجر بوده‌اند. کف درگاه‌های دوگانه‌ایی که در دیوار شمالی قرار داشته ورودی‌های اصلی کاخ محسوب می‌شده‌اند و قسمتی از دیوارهای‌شان از سنگ بوده‌است. در اینجا اثری از نقوش برجسته نیافته‌اند. درها را که در حدود ۱۵ متر بلندی داشته، به احتمال زیاد بصورت دو لنگه و مجهز به درهای کوچک‌تر می‌ساخته‌اند. جنس آنها احتمالاً از چوب سرو یا سدر بوده و روی‌شان را روکشی از زر می‌پوشانده‌است. ایوان شرقی آپادانا شکوهمندترین و پراهمیت‌ترین قسمت آپادانا و شاید همه تخت جمشید، (ایوان شرقی) آن است که نقش‌های زیبایش جلال و گیرایی بی‌مانندی دارد. این ایوان هم- مانند ایوانهای غربی و شمالی- نزدیک به ۵/۶۰ متر طول و ۲۵ متر عرض دارد و اصلاً دوازده ستون (دو ردیف ۶ تایی) داشته‌ است. از اینها، شش عدد امروز برپای مانده‌اند که یکی از آنها را- واقع در زاویه شمال شرقی- بازسازی کرده‌ایم و بقیه بصورت خرد و پاشیده، بر زمین افتاده‌اند- که امیدواریم آنها را نیز برپا سازیم. هنگام بازسازی، سر ستون شیر دوسری را که از گوشه شمال شرقی حیاط آپادانا کشف شده- و پیشتر درباره‌اش سخن گفتیم- آوردیم تا بر سرستون تعمیر شده بگذاریم اما به دلیل صدمه‌ایی که به سنگها رسیده است، این کار را خطرناک یافتیم. ستونهای (ایوان شرقی) از نظر ارتفاع و شکل مانند ستونهای رواق غربی‌اند. آپادانا اما مکَلََّل به سرستونهایی به شکل شیر دوسراند و پرداخت ظریف‌تری دارند. در شمال و جنوب (ایوان)، دو برج شرقی آپادانا و در مرکز دیوار غربی آن، درگاه شرقی تالار مرکزی آپادانا واقع بوده است. یک جفت پلکان دوطرفه، یکی بر روی مهتابی با پیش بستی به طول ۸۱ متر و دیگری که جلوتر است، بر روی پیش‌بستی دیگر به طول ۲۷ متر، از حیاط شرقی به (ایوان)، که ۳ متر بالاتر از سطح حیاط است، راهبر است. این پلکان‌ها نقش‌های زیادی دارند که از زیباترین کارهای هنری هخامنشیان است. محوطه جنوبی آپادانا در جنوب تالار مرکزی، یک رشته اتاقهای دراز و انبار مانند ساخته بودند که همه آنها را دهلیزهایی بهم می‌پیوست و دو در جنوبی تالار، به درون دو دالان بزرگ- که شمال آن محوطه را دربر می‌گرفت- باز می‌شد. هر دالانی در مرکز با دو دهلیز عمودی به یک حیاط رواق‌دار وصل می‌شد که رواقش ۱۳ ستون داشت و سطح آن ۸۴ سانتی‌متر بالاتر از کف تالار آپادانا بود. این قسمت را ایوان شاهان خوانده‌اندزیرا در سمت شمال با دو درگاه به تالار مرکزی آپادانا راه داشت و از سمت جنوب با پله‌ایی سنگی به تپه مرکزی تخت‌جمشید یعنی کاخ (ج) متصل بود و از سمت جنوب غربی از طریق راهرویی به حیاط کاخ تچر می‌رسید و از سوی شرق، توسط دو راهروی دیگر به حیاط هدیش و محوطه (کاخ د)و نیز به ایوان شمالی کاخ مرکزی (تالار شورا) می‌یوست. آپادانا ستون‌های این رواق، نسخه‌ کوچکتری از ستون‌های ایوان شمالی (آپادانا)، با زیر ستون زنگوله‌ایی، ساقه استوانه‌ایی شیاردار، گل و بوته بلند و سرستون گاو دوسر بودند و هرکدام اندکی بیش از ۵ متر ارتفاع داشتند. از این رواق و حیاط، پادشاه می‌توانست به هر نقطه تخت‌جمشید که می‌خواست برود و وقتی که جشن آغاز می‌شد و بزرگان در تالار مرکزی آپادانا گرد می‌آمدند، می‌توانست از راه دهلیزهای منتهی به این رواق، سرزده و بی‌آنکه پشتش را کسی از میهمانان بتواند دید، به آپادانا درآید و بعد هم ناگهانی و از همان راه خارج شود. اشیایی که در اتاقهای شمالی این رواق، بدست آمده نشان می‌دهد که آنها انبار و یا سربازخانه بوده‌اند. از مهمترین قطعات یافت‌شده، قطعه‌ایی بند بندی از یک تاج زرین است که امروز با شماره ۱۸۲۲۷ در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود. کتیبه‌های پی‌بنای کاخ آپادانا تخت جمشید در فروردین سال ۱۳۲۰ خ یک قطعه از چنین روکشی را هنگام کوتاه کردن دیوارهای خشتی باستانی در ناحیه اتاق‌های جنوبی قصر آپادانا در میان دیوار یافته‌اند که اندازه آن ۱۲ در ۳۱ سانتی‌متر است و ۲۸۹ گرم وزن دارد و رویش سه گاو بال‌دار، قلمزنی شده‌است و سوراخ‌هایی بر روی آن تعبیه شده که جای میخ‌هایی را که با آن به در وصلش می‌کرده‌اند نشان می‌دهد. دوتا از این گونه میخ‌ها از جنس طلا و به همراه صفحه بود. در سوی جنوب تالار مرکزی آپادانا، دو درگاه قرینه درگاه‌های شمالی به دهلیزی باز می‌شد که به انبارها و یک حیاط رواق‌دار می‌رسید. نور درون تالار بزرگ مرکزی از طریق دریچه‌های بزرگی که در دیوارهای شرقی و غربی (هر یک ۶ عدد) و دیوار شمالی (۵ عدد) تعبیه کرده بودند، تأمین می‌شد دیوار جنوبی پنج تا طاقچه بزرگ داشت.ساختمان این کاخ کار از دید داریوش بزرگ کاری سترگ و ماندنی بود و به همبن سبب او فرمان داد تا نام و نشان خود و ایران (ایرانشهر) را بر چهار خشت زرین و چخار خشت سیمین هریک به طول و عرض ۳۳ سانتی‌نتر و پهنای ۱۵ میلی‌متر به سه زبان و خط پارسی باستان، بابلی وایلامی نقر کردند و چهار جعبه سنگی که هر کدام ۴۵ سانتی‌متر طول و عرض و ۱۵ سانتی‌متر بلندی داشت ساختند و در هر جعبه، یک لوح رزین و یک لوح سیمین به همراه چند سکه، از نوع سکه‌های ایونیه و لودیه و یونان، که در آن روزگار رواج داشت (در ۵۱۵ پیش از میلاد، هنوز سکه‌های داریوش، موسم به داریک، دریک یا داریوشی ضرب نشده بود) قرار دادند و در چهار گوشه تالار مرکزی آپادانا، زیر پی دیوار آپادانا، با تخته سنگ‌هایی سنگین مدفون ساختند. آپادانا-تخت جمشید دو تا از این جعبه‌ها و گنجینه‌هایشان را در طول روزگار به تاراج برده‌اند و جای خالی یکی از آنها در گوشه شمال غربی آپادانا در دل سنگ کوه، آشکار مانده بود. فردریک کرفتر در سال ۱۳۱۳ خ. به بررسی این جای خالی پرداخت و نتیجه گرفت که باید در سه گوشه آن نیز نمونه آن یافت شود. پس از حفاری گوشه‌ها و در گوشه شمال شرقی و جنوب شرقی جعبه‌ها و گنجینه درون آنها را یافتند و به تهران فرستادند. اکنون یک جفت از لوحه‌ها در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود. روی هر یک از این چهار لوحه، متنی به سه زبان فاسی باستان(۱۰ سطر)، ایلامی (۷ سطر) و بابلی (۸ سطر) به خط میخی کنده‌اند. متن همه کتیبه‌های دوازده گانه، یکسان و ترجمه آن چنین است: داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپه از تخمه‍‍ هخامنشی. داریوش شاه گوید: این است کشوری که من دارم. از جایگاه سکاهایی که آنسوی سغد تا برسد به حبشه، از هندوستان تا برسد به لودیه، آن را اهورامزدا، مهست خدایان، به من بخشیدا است. اهورانزدا مرا و این خاندان شاهیم را بپایاد! پلکان جلویی و نقش‌های مستطیل مرکزی طرح پلکان به شکل ذوزنقه متساوی‌الساقینی است که دو پلکان قرینه ۳۰ پله‌ایی دارد که لبه آنها، جان پناهی مکمل به کنگره‌های چهار طبقه آراسته به تاقچه‌های درونی و برونی دارد. دو طرف هر پله، نقش سربازی در جامه درباری پارسی (کلاه ترک‌دار استوانه‌ای، قبا و دامن چین‌دار)، مجهز به کمان‌دان، ترکش و نیزه، به حالت ایستاده، رو به پله جلوترش، در وضعیت نیمرخ حجاری شده است. این سربازان از گروه پاسبان و دژداران تخت جمشید بوده‌اند و احتمالاً در اصل، هنگام برگزاری مراسم، هرکدام از آنها در یکسوی پله‌ای از پلکان‌ها می‌ایستاده است، درست به همان گونه که در اینجا نقش شده‌اند.جبهه دیوار پلکان،‌آراسته به نقش‌هایی است که نظایرشان را در پلکان ایوان شمالی دیدیم، ذوزنقه نمای پلکان به سه قسمت تقسیم شده است؛ یک مربع مستطیل که قسمت اعظم ذوزنقه را دربر می‌گیرد و دو مثلث قائم‌الزاویه در دو جانب مستطیل که وتر آنها را ساقه‌های ذوزنقه مورد بحث تشکیل می‌دهد.این مستطیل مانند قرینه آن در ایوان شمالی، به قابی آراسته به گلهای یاس دوازده پر مزین است. نواری مزین به همان گل‌ها و موازی با اضلاع طولی مستطیل، آن را طوری می‌برد که دو صفحه مستطیل شکل درست می‌شود. تخت جمشید-آپاداناسنگ‌نگاره هدیه‌آوران لودیه‌ای که در حال حمل پیشکش‌های خود برای پادشاه هخامنشی هستند. این سنگ‌نگاره در یکی از پلکان‌های کاخ آپادانای تخت جمشید سنگ‌تراشی شده‌است. قسمت کوچکتر بالایی به نقش یک حلقه بالدار مزین است که بر دو ردیف درخت نخل سایه افکنده است. دو ابوالهول (شیران بالداری که سر انسان دارند)در دو سوی حلقه و رو به سمت آن نشسته‌اند و دست راست را به نشانه احترام بلند کرده و بطرف حلقه گرفته‌اند. پشت سر هر ابوالهولی، ۹ نخل رعنا در یک صف نمودار شده است. این نقش‌ها اهمیتی نمادین دارند؛ درخت نخل را از قدیم در ایران و در آسیای جنوب‌غربی بطور کلی درخت برکت، افزونی و نیک سالی بشمار می‌آمده است و نقش آن بر روی مهرهای هخامنشی به فراوانی یافت می‌شود و همه‌جا به همراه نقوش شاهان آمده است و این می‌رساند که نخل، درختی مقدس و شاهانه بوده است. اما ابوالهول‌ها مسلماً از نقوش بین‌النهرینی و مصری اقتباس شده‌اندو همه‌جا بعنوان نگهبان و پاسدار گنج، خانه و معبد بشمار رفته‌اند. سر و کله اینها با ریش بلند مجعد، مانند نقوش شاهان است و تاجی مزین به شاخ دارند که بر سر ابوالهول‌های کاخ دروازه همه ملل نیز دیدیم، بال عقاب و تنه شیر آنها نشان‌دهنده توان، بیداری و تیزبینی‌شان است. حلقه بالدار دراصل از مصر آمده و بسیاری از ملل آسیای غربی آن را پذیرفته‌اند. این علامت در مصر نشانه هوروس، خدای آفتاب بوده و در هنر آشوری- بنابر تازه‌ترین بررسی‌ها- نشانه قدرت فرمانروایی و شخص شهریار بشمار می‌آمده است.اروپائیان از حدود صد سال پیش عادت کرده‌اند که انسان و حلقه بالدار هنر هخامنشی را نقش اهورامزدا بخوانند ولی چنانکه ما ثابت کردیم، (نگاه کنید به کتابنامه) این عقیده پایه درستی ندارد، بلکه این نقش، نشان تأیید ایزدی و آسمانی است. یعنی درمورد شاهان (فرّ کیانی) و درمورد افراد عادی (فرّ ایرانی) این تأیید را نشان می‌دهد. به همین جهت است که می‌بینیم در جایی گروهی از سربازان ایرانی در سایه فرّ ایرانی ایستاده و فرّ کیانی را نگهبانی و محافظت می‌کنند. در نقوش ساسانی، فرشتکان بالداری که حلقه دیهیم‌دار شاهی را در دست دارند و بر فراز سر شاهنشاهان پرواز می‌کنند همان (فرّ شاهی) آنان‌اند و بجای حلقه و یا انسان بالدار هخامنشی نشسته‌اند. پس ما، در سخن‌راندن از همه‌جای تخت‌جمشید، انسان بالدار را (فرّ کیانی) و حلقه بالدار را (فرّ ایرانی) می‌خوانیم و هرنوع عقیده و تعبیر دیگری رارها می‌کنیم.قسمت بزرگتر مستطیل، مزین است به نقش چهار جفت سرباز پیاده که در دوسوی فضای مستطیل شکل تهی از نقش روبهم ایستاده‌اند. این فضای فارغ، درست در زیر حلق بالدار واقع است و اصلاً برای نگاشتن یک کتیبه اختصاص داشته که فرصت نشده و یا نخواسته‌اند آن را بنگارند. افراد هریک از این دو گروه چهارتایی یک درمیان، جامه پارسی و مادی پوشیده‌اند و همه نیزه‌ورند. پارسیان، سپر بیضوی- دراصل چرمین و با گل‌میخ‌های فلزی- بردوش کشیده‌اندو مادها تیغ کوتاه، از ران و کمر آویخته‌اند. با اندک دقتی در این صحنه، ثابت می‌شود که این نقش، اصلاً برای اینجا ساخته نشده است. نخست آنکه بعضی گلها و قسمتی از نوار حاشیه و بخشی از سطح تخته‌سنگ دست راستیِ مستطیل کوچک، کار نشده و ناتمام مانده‌اند. اگر روی مهتابی بالای پلکان برویم، می‌بینیم که بر جبهه درونی جان‌پناه بالای مهتابی ایوان، سربازانی حجاری شده‌اند که در این‌سو و آن‌سوی محوطه مهتابی صف کشیده‌اند. نقش اینها در دو طرف مهتابی، کامل و بسیار ظریف و بی‌عیب است ولی در وسط، یعنی آن قسمت که بر تخته سنگهای متعلق به مستطیل مرکزی مهتابی جلویی است، سربازان را کامل نتراشیده و ناتمام رها کرده‌اند. به عبارت دیگر، قسمت وسطی با دو طرف خود جور نیست. دوم آنکه خود تخته سنگها نیز جنس و تراش سنگهای همجوار را ندارند. سوم آنکه این صحنه، با آن وضع نابهنجار تراش و پرداختش اصلاً مناسب این نقطه که مهمترین و چشمگیرترین محوطه آپادانا و بلکه تخت‌جمشید بوده است، نمی‌تواند باشد. از سوی دیگر، دو نقش بسیار زیبای بارعام شاهی، که اشمیت در خزانه تخت جمشید یافته (که یکی از آنها اکنون در موزه ملی ایران است) هیچ تناسبی با محل اکتشافشان ندارد و از نظر موضوع و اندازه، مکمل طبیعی نوار منقوشی‌اند که بزرگان سرتاسر کشور هخامنشی را نشان می‌دهد و آیین بار یافتن‌شان به پیشگاه فرمانروا را بازگو می‌کند. این ملاحظات و نکات فنی دیگر باعث شد که تیلیا و همسرش، دریابند نقش‌های بارعام شاهیِ یافت شده در خزانه، دراصل متعلق به پلکانهای آپادانا بوده و قسمت مرکزی مهتابی جلویی آنها را مزین می‌کرده است. به عبارت دیگر، پلکانهای آپادانا، شاهنشاه هخامنشی را در هنگام بار، در میان مجلس و سربازان و بزرگان و هدیه‌آوران سرتاسر کشور را در دو سوی او نشان می‌داده است.اکنون به توصیف بارعام شاهی می‌پردازیم که روزی به جای صحنه سربازان نگهبان دو طرف فضای خالی مورد بحث، وجود داشته است (در اینجا نمونه مربوط به (ایوان شرقی) که اکنون در محل خزانه مانده است، به صورتی که روز اول بوده، توصیف می‌شود).صحنه، محوطه نقش‌دار مستطیلی است که با قابی از گلهای یاس دوازده پر آراسته شده است. بارعام در زیر یک شادروان یا بلدرچین انجام می‌گیرد که جبهه‌اش آرااسته به نوار نقش‌دار شیران غران و حلقه بالدار (فرّ ایرانی) است. در وسط صحنه، زیر حلق‌ بالدار، پادشاهی بر تخت فرمانروایی به حالت نیمرخ و روی به سوی راست نشسته است، یعنی به همان طرفی که سربازان و بزرگان ایرانی منقوش بر لوزی شمالی پلکان (پیش‌بست عقبی که بزرگتر است) می‌نگرند. تاج فرمانروا، کلاهی استوانه‌ایی، بلند، ساده و بدون دندانه است. موهای وی پرپیچ و بسیار مجعد و انبوه است و بخوبی پیداست که بطور مصنوعی فر خورده و بسیار آرایش یافته است. نیمرخ وی متناسب بوده و بینی‌اش کشیده و اندکی کج، لبان او کوچک و چشمانش درشت است و سبیلش تابی ظریف دارد. ریشش تا میان سینه می‌رسد و به حلقه‌های فراوان آراسته شده و سه تاب بزرگ می‌خورد که هر سه دارای ردیف‌هایی از حلقه‌های نیک آراسته می‌باشند. جامه وی پیراهن فراخ آستینِ چین‌دار و شلوار گشاد پرچین و شکن و نیم چکمه پارسی است. در دست راست، چوبدست یا عصای بلند پادشاهی را گرفته است و یک گل نیلوفر آبی در دست چپ دارد. زیر پایش کرسی کوچکی است که پایه‌هایش مچ پای گاوی را نشان می‌دهد و بر روی زیرپایه‌هایی که به شکل گلوله خراطی شده، جای گرفته است. تخت شاهی یک صندلی مزین است که پشت و پایه‌های آن خراطی شده و تزیین مارپیچی دارد. پایه‌ها به شکل پاهای شیر و بر روی زیرپایه‌های خراطی شده کروی متکی می‌باشند. دو کلاف افقی، در پایین و نیمه پایه‌ها، آنها را بهم وصل می‌کند. روی هر دو پایه گل و نوار تزیینی، کنده‌کاری شده است. یک بالش مکعب شکل زیر نشستگاه تخت دیده می‌شود که احتمالاً با قالیچه‌ایی بسیار نفیس که لبه آن از دو سوی آویزان می‌شده پوشیده می‌شده است.پشت‌سر شاه، شخص دیگری با همان تاج و ریش و جامه ایستاده است و همچون او گل نیلوفر آبی به دست چپ دارد اما دست راستش را با کف باز پیش آورده و به علامت احترام به مقام فرمانروا، نگه داشته است. این شخص مقامی پایین‌تر از اولی دارد ولی برتر از همه افراد دیگر است. زیرا او را طوری نشان داده‌اند که از دیگران بسیار بلندتر است ولی با همه بلندی، هم‌قد شخص اورنگ نشین است به همین جهت و به دلیل نوع تاج و ریشش، او را ولیعهدِ شاهِ جلوس کرده دانسته‌اند. پشت‌سر ولیعهد و در زیر شادروان، دو نفر دیگر ایستاده‌اند؛ یکی در جامه پارسی، اما با سربندی مانند شال که تاخورده و دور گردن وی می‌پیچد و زیر چانه، روی گونه و گوش‌هایش را می‌پوشاند. وی- برخلاف دیگران- سبیل ندارد و به همین جهت باید او را از خواجگان درباری بشمار آورد. در یک دست وی حوله‌ایی تا شده است و دست دیگرش را بر طبق یک عادت درباری مشرق‌زمینی بر دست دیگر انداخته است. نفر بعدی جامه مادی پوشیده و ترکشی به پشت انداخته و در یک دست کمان‌دانی گرفته است و در دست دیگرش تبرزینی دیده می‌شود. کمان‌دان، سری چون سر طوطی دارد و تبرزین، سری چون سر اردکی گشاده دهان، که از دهانش زبانی بزرگ و بیضوی- که تیغه تبرزین باشد- بیرون زده است. از روی قرینه این نقش بارعام که اکنون در موزه ملی ایران است و طرف دیگر این مرد را نشان می‌دهد، درمی‌یابیم که وی تیغی کوتاه بر کمر آویخته است که غلاف آن مزین به ردیفی از بزهای کوهی و حلقه‌های بسیار دلفریب است و مطمئناً جنس اصلی آن از فلزی گرانبها بوده است. پشت سر این مرد و بیرون از شادروان، دو سرباز در جامه پارسی ولی با کلاه کوتاه ساده و استوانه‌ایی ایستاده‌اند.در جلوی فرمانروا یک جفت بخورسوز مخروطی، با دری به شکل غنچه نیلوفر آبی بر فراز دو پایه بلند خراطی شده، با شیارهای افقی و سرپهن قرار دارد. بخورسوزها با زنجیری به پایه‌ها وصل‌اند و هریک چند سوراخ پیکانی شکل برای خارج شدن بوی خوش دارند. پشت این بخورسوزها و روبروی فرمانروا مردی در جامه مادی نقش شده است که بالاتنه را کمی به جلو خم کرده، دست راست را بالا آورده و با دو انگشت، روی چانه و لب پائینی را پوشانیده است. عده‌ایی می‌گویند این عمل برای آن بوده است که وی هنگام سخن گفتن در پیش تاجدار و اورنگ نشین، هوا را با نفس خود آلوده نسازد؛ پاره‌ایی هم بر این عقیده‌اند که وی دارد به عنوان درود و سلام انگشت خود را می‌بوسد. این مرد در دست چپ عصایی دارد که درست مانند عصای پرده‌دارانی است که گروه‌های هدیهژ آور را به پیشگاه پادشاه رهنمون می‌شوند و از این جهت برخی وی را بارسالار (رئیس تشریفات) دانسته‌اند اما گروهی دیگر آن را هزار بد یا فرمانروای هزار تن نگهبانان ویژه شاهی می‌دانند که بنا بر گواهی پلوتارک- مأمور بردن افراد به حضور پادشاه بود و عصای پرده‌داری او هم به همین نشان است. پشت سر او ژ- ولی بیرون از سایه‌بان-دو مرد در جامه پارسی با کلاه کوتاه استوانه‌ایی ایستاده‌اند که یکی بخوردان و دیگری نیزه‌ایی در دست دارد.این صحنه بی‌گمان آغاز بارعام را نشان می‌دهد که می‌توان آن را اینگونه توصیف کرد؛ فرمانروا زیر سایه‌بان شاهی جلوس کرده و ولیعهدو بزرگان درباری پشت سرش ایستاده‌اند، پس از آنها سه صف از سربازانجاویدان و پشت سر آنها سه گروه از نجبای مملکت می‌آیند. در پیش روی فرمانروا، رئیس تشریفات گزارش جشن را می‌دهد و مأموران تشریفات هدیه‌آوران را –که از سرتاسر ایران آمده‌اند- گروه گروه به پیشگاه پادشاه آورده و معرفی می‌کنند. آنها که در پشت سر فرمانروا بوده‌اند بر روی دیوار شمال پلکان (ایوان شرقی) و آنان که پیش روی وی صف بسته بودند، بر دیوار جنوبی همان پلکان نقش شده‌اند.تا مدتی همه به پیروی از اشمیت، تاجدار اورنگ نشین را داریوش و تاجدار ایستاده را ولیعهدش خشایارشا می‌دانستند اما این عقیده پذیرفتنی نیست چون داریوش همواره تاج کنگره‌‌دار بر سر داشته و این شخص اورنگ‌نشین تاج ساده‌ایی دارد که بیشتر به تاج خشایار شبیه است و بنابر مفاد کتیبه‌هایی که خواهد آمد (ایوان شرقی) آپادانا و پلکانش را خشیارشا ساخته و نه داریوش و ایوان غربی را هم بنابر کتیبه فارسی باستان آن، خشیارشا به اتمام رسانیده است و نه داریوش. اینها و دلایل دیگر می‌رساند که شاه اورنگ‌نشین خشیارشا می‌باشد و ولیعهدش شاهزاده داریوش است که به شاهی نرسیده، کشته شد. بعدها اردشیر یکم این دو نقش را از جایگاه اصلی خود بیرون آورده، به خزانه سپرده است و به جای آن نقوشی از سربازان ساخته و کارگذارده است که این نقش اخیر، در جاهایی کامل نشده مانده است.
Posted on: Wed, 21 Jan 2015 09:06:52 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015