تابستان 70 بود ...وسط هفته بود و در - TopicsExpress



          

تابستان 70 بود ...وسط هفته بود و در مسیر توچال پرنده پر نمی زد ... جیم شده بودیم و زده بودیم به کوه .. مثل همیشه از قله برمی گشتیم ... پایین تر از ابشار دوقلو. به سادگی گفت: «یک جایی هست... راجر واترز می گه .. come with me ... stay withe me ...» .. رو در رو به من که بر همه چیز خشمگین بودم و از همه چیز خسته ... نگاه کرد و گفت: «Come with me and stay with me» ... شانه بالا انداختم: «رفتن هست ... حالا با هم رفتن هم هست ... اما ماندن .. با هم ماندن یک تصور بیهوده است» و شروع کردم به لحن راجر واترز فریاد زدن: Stay with me! Stay with me! ُStayyyyy with me! و به پایین رفتن ادامه دادم. بیرحمی خودم را امروز مثل ضربه ی خنجری می توانم حس کنم. 22 سال بعد. یک جایی من رفتم ... او تا سالها ماند ... خشمگین و عاصی ... همانطور که من از تو ... ماند. 22 سال بعد دلم برایش تنگ می شود و برای دوست کوچولوی ایده آلیستم. . . . . . . . . . Lyrics: For the first time today I held her naked body next to mine In this hotel overlooking the Rhine I made her mine Ooh babe...ooh babe Come with me and stay with me Please stay with me [Woman:] "Huh...what is it?" Stay with me Stay with me Stay with me Stay with me [Woman:] "No..." Stay with me [Woman:] "Forget it."
Posted on: Fri, 04 Oct 2013 02:15:46 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015