ساختارارتباط ، زبان، روایت و - TopicsExpress



          

ساختارارتباط ، زبان، روایت و گفتمان هدف از این نوشتار بیان مجموعه عواملی نظیر علم نحو ، ارتباط ، زبان شناسی، روایت شناسی و گفتمان است که در فهم و دریافت متون نقش دارند هدف از این نوشتار بیان مجموعه عواملی نظیر علم نحو ، ارتباط ، زبان شناسی، روایت شناسی و گفتمان است که در فهم و دریافت متون( گفتار و نوشتار ) نقش دارند. این نوشتار در سه بخش به صورت خلاصه و پایه‌ای مشترکات مهم و عمده در هر مورد را که در فهم متون مهم است مطرح می نماید و سعی می کند حالت مفید بودن را حفظ کند. بخش اول – ارتباط و زبان پیشگفتار با توجه به اهمیت ارتباط و زبان در فرآیند فهم شناسی، در این نوشتار سعی شده است به نحوه شکل گیری کلمه ، سخن و جمله، دستور و قواعد زبان، زبان شناسی و روند تکاملی آن، روایت و ساختار روایت ، نوشتار به عنوان آخرین سطح روائی و گفتمان پرداخته شود. فهم متون به روش سنتی و به دور از علوم جدید و صرفاً با توجه به دستور زبان بسیار ناقص خواهد بود و با توجه به پیدایش انسان مدرن و دانش هرمنوتیک فرآیند فهم و نحوه باز تاب آن بسیار پیشرفته و متکامل شده است و دستیابی به فهم دیگری و متون مستلزم اتکاء به علوم روز میباشد. عدم دسترسی به علوم روز در تفسیر گفتمان و متون و صرفاً با توسل به دستور زبان باعث عدم درک عمیق معنا شده و در افق زمانی امکان امتزاج معنایی جدید یا حتی درک معنایی قدیم کم میشود. در حقیقت انسان به دور از روشهای در ک معنا،اصول فهم و فرآیند فهم مبادرت به تفسیر و تأویل متن و روایت‌ها می نماید که قرائتی محدود، مجرد و سطحی خواهد بود و امکان توسعه و اجرایی کردن آن در سایر افقهای زمانی نخواهد بود. در این نوشتار سعی شده است به صورت روندی به موارد فوق بپردازد و چون در هر مقطع نظریات بسیار متفاوتی مطرح شده است که از ذکر نام آنهاخود داری میشود و صرفاً به محتوای روندی کلاسیک آنها اشاره شده است تا کلیت و ضرورت موضوع بهتر و راحت تر فهمیده شود. در صورتیکه نیاز به تعمیق موضوع در هر مقطع باشد ضرورت دارد به اندیشمندان مختلف همان مقطع و دوره مراجعه کرد . فصل ۱- ارتباط انسان از ریشه " انس " به معنای ارتباط بر قرار کردن می آید و انسان با ارتباط زنده است. به طوری که می توان گفت انسان محصول ارتباط است. زبان شناسی و گفتمان ماحصل فرآیند ارتباطی انسان است و می توان گفت انسان چیزی جز زبان و گفتمان نیست . در سالهای اخیر بحث ارتباط از قواعد دستور زبان و روایت به گفتمانها رسیده و سپس بحثهای زیادی در بعد جامعه شناسی در گرفته است. جامعه جدید یک جامعه رسانه‌ای است و اهمیت ارتباطات روز به روز بیشتر می شود و تاثیرات عمیقی بر مناسبات اجتماعی و روابط انسانی می گذارد. شبکه اینترنت شکل ارتباطی جدیدی است که نتایج پیدایش آن هنوز برای انسان روشن نیست . گفتگو تنها راه حل برای حل مشکلات است . لذا ارتباط داشتن و کسب مهارت ارتباط گیری با دیگران در زندگی انسان نقش مهمی دارد . آموختن زبانها جهت افزایش سطح ارتباط از امور اولیه نقش سازی در اجتماع است ولی فقط کسب و یاد گیری زبان کافی نیست بلکه مهارتهای ارتباطی و نظامهای ارتباطی نیز باید آموخته شود. رفتار صحیح و بهینه مستلزم فهم مبانی ارتباطات است و باید ساختار و نظام ارتباطی را شناخت تا بتوان در گفتگوها به گفتمان سازنده رسید . مفهوم ارتباط یکی از موارد کلیدی نظریه پردازی در عرصه جامعه شناسی است و بحث تحول ارتباطی " و نظریه‌های چون " کنش ارتباطی " هابرماس ، " نظریه نظام " لومان " و رویکرد پدیدار شناسی اجتماعی مطرح شده اند. در این روند فرآیند " تحول زبانی " در دهه ۱۹۸۰ شروع شد و به " تحول فرهنگی " در دهه ۱۹۹۰ انجامید. ارتباط موضوع علوم دیگر نیز هست. علوم رسانه ای، علم زبان، زبان شناسی، زبان شناسی اجتماعی ، تاریخ رسانه‌ها ، علوم هنری ، علوم فرهنگی ، روان شناسی و ارتباط و همچنین در علوم تربیتی نیز این حوزه نقش سزایی پیدا کرده است. در حوزه زبان شناسی اجتماعی بحث علم نشانه‌ها یا نشانه شناسی و یا سمیولوژی در پیوند با یکدیگر قرار می گیرد تا زمینه بررسی نظامهای نشانه‌ای گوناگون در متن اجتماعی فراهم شود . فصل ۲- بنیاد ارتباط :ذهن – عین ( سوژه – ابژه ) انسان از طریق حواس، مغز ،ادراک ، به رخدادها، اشیاء ، واقعیت‌ها ، مفاهیم و گفتمانها پی می برد. فرآیند زایش ، رویش و افزایش در جهان در حال انجام است که نقش و اثر ایجاد می کنند و انسان آنها را به آنحا مختلف مشاهده می کند و به دلیل فعالیتهای ذهن و برخورداری از قدرت فهم و شناخت و درک انتزاعی می تواند این رخداد‌ها را دریافت نماید و به صورت تصاویر ، تمثیل و روابطی در ذهن خود باز سازی کند و از امور رخداد‌ها مدلی ذهنی سازد که بتواند خواص آن رخداد را بازگو و بازتاب دهد . بر اساس این بازنمایی و روند رو به رشد آن ، این بازتابهایی ذهنی مبادرت به تغییر در انسان و محیط اطراف خود می کند . شناخت و فهم انسان حاصل رابطه ذهن و عین است.ذهن با دریافت از رخدادها مبادرت به تجزیه ،ترکیب ،تعمیم، تفسیر ، تبیین و تأویل کرده و محصول خود را بازتاب می دهد ودر این بازتاب یک رابطه با خود رخداد و سایر پدیده ها، مفاهیم ، گفتمانها و واقعیتها برقرار می کند . فرآیند آگاهی انسان از طریق این فرآیندی که در ذهن صورت می گیرد –که در در اثر رابطه با رخداد هاست – و به انتزاع می رسد امکان پذیر می شود . رفتار و کنش ارتباطی انسان نیز بر اساس همین تصورات و انتزاعات ذهن مبتنی است. روابط و مناسبات اجتماعی که از مجرای ذهن صورت می گیرد به رخداد جدیدی تبدیل می شود. جهت توضیح بیشتر می توان رابطه ذهن ­_عین را به یک فیلم تشبیه کرد با این تفاوت که فیلم نمی تواند تاثیری روی رخداد داشته باشد ولی ذهن با تصویر سازی از فیلم و ساختن مدلی از فهم آن مبادرت به بازتاب انتزاع ذهن میورزد و رخداد، ارتباط و گفتمان جدید ایجاد می کند . فصل ۳- مدل ارتباطی اساس مدلهای ارتباطی از اصل تاثیر گذاری تبعیت می کند و لذا باید مسئله اثر پذیری را نیز مورد توجه قرار داد . تجربه انسانی به دو حوزه تجربه و عمل درونی و بیرونی تقسیم می شود.تجربه‌های درونی فقط در دسترس خود فرداست. احساس ، فکر ، تصور ، اعمال درونی به شمار می روند. تجربه بیرونی قابل دریافت توسط دیگران است و وظیفه ارتباط نقش بازی کردن میان درون و بیرون است . کار کرد ارتباط قرار دادن امر درونی با بهره گیری از نشانه‌های بیرونی است . هر نوع ارتباطی کنش و تلاشی برای تاثیر گذاری بر دیگران است . لذا گوینده باید گزاره‌های خود را طوری طراحی و بیان کند که قابل دریافت برای دیگران باشد . بنابراین ارتباط به دو کنش گفتن و شنیدن و یاعلت و معلول تقسیم میشود و در نظام ارتباطی به فرستنده و گیرنده مطرح می شود. در این نظام ارتباطی گاهی گوینده و گاهی شنونده فعال و اثر گذاری قرار می گیرند اگر چه هدف گوینده اثر گذاری بر شنونده است و تلاش بر تسلط دارد ولی شنونده می تواند جریان ارتباط را تغییر دهد و بر آن اثر بگذارد . ارتباط همایشی از گویندگان است که زمینه را برای دریافت تجریه فهمی شنونده فراهم می کند . جهت تحقق عمل تفهیم ، گوینده باید نشانه‌های درست را با بکارگیری از ابزار دقیق و کافی بفرستد. نشانه‌های زبانی راهنمایی برای شنونده هستند تا او بتواند به دریافت تجربه‌های درونی برای تفاهیم دست یابد. نشانه‌های زبانی دستورالعمل هستند و تصور نیستند . فصل ۴- تحلیل ساخت ارتباط برای رسیدن از نشانه‌ها به زبان یک قدم دیگر لازم است . زبان از راه گفت و شنود ، درک و با صدا اعلام می شود و لذا زبان دارای بنیان ادارکی مادی است . الگوهای صوتی بیانگر سطوح بنیادی اولیه ارتباط زبانی است . در وضعیت یکسان زمانی و مکانی چهره به چهره ، انسان نوسانهای صوتی خاصی را به عنوان روند تجربه هم نوع خود می فهمد . البته این امر صرفاّ شامل الگوی صوتی نمی شود ، بلکه تمام انواع دیگر رفتارهای بیانی را نیز شامل میشود . رفتارهایی که برای تجربه آگاهی دیگران از راه اشاره در خدمت قرار دارند . مثلاً قیافه گرفتن ، بو ، وضعیت بدنی که اغلب با نوسان صوتی مناسب همراه هستند می توان نام برد . این نوسانهای صوتی به معنای الگوهای معنایی به عنوان ابزاری در خدمت تجسم آگاهی طرف ارتباط ماست . زیر بنای شکلهای بیانی که به صورت داده‌های تجربه عینی انباشته می شوند را باید در وضعیت بین الاذهانی انسان جستجو کرد. شرایط شکل گیری زبان در زیست جهان روزمره به شرح زیر است : "عینیت " تجربه صدا ، ویژگی علامتی الگوی صوتی ، ویژگی بیانی ، الگوهای صوتی در کنش‌ها ، یعنی طرح پیشین عینی کردن تجربه‌های ذهنی در وضعیت چهره به چهره . نشانه‌های زبانی که معمولاً ارتباطشان را با زمینه‌های اولیه‌ای که به دلایل عملی شکل گرفته اند تا اندازه‌ای از دست می دهند. و ارتباط با شبکه‌ای از نشانه‌های زبانی دیگر ، معنایی کم و بیش عینی و به ویژه عمومی پیدا می کنند و به این ترتیب از چار چوب زبانی و مکانی وضعیت اجتماعی اصلی خود خارج می شوند ، از فردیت شرکت کنندگان جدا می شوند و به عنوان مفهوم‌های تعمیم یافته در خدمت جماعتهای زبانی برای ارتباط قرار می گیرند . زبان به عنوان حامل معنایی از معنا پردازی ذهنی گوینده و شنونده جدا و دارای نظام معنایی مستقل و ویژه خود است. زبان عنصر اساسی ذخیره معرفت اجتماعی است و پدیده‌ای مقدم بر ذهنیت مفرد است و " یک پدیده اجتماعیی تمام عیار " است . زبان رفتار انسان را با شرایط بین الاذهانی و دنیای درون ذهنی سازگار می کند . در سطح ارتباط اجتماعی زبان بیانگر ذخیره‌ای عینی از عناصر بدیهی ، مشروع و سازنده واقعیت است . در ارتباط زبانی از نوع ارتباط بی‌واسطه طرفهای ارتباط در برد متقابل قرار دارند و حضور یکدیگر را حس می کنند. ولی در ارتباط با واسطه از ابزار کمکی فنی مانند چاپ کتاب ، رسانه‌های الکترونیکی و غیره استفاده می شودو در این اهمیت گونه‌های مختلف ارتباطی روشن می شود. وجه مشترک تمام آنها اینستکه دانستنی‌ها در وضعیت اجتماعی به شکلی منظم از راه ارتباط تولید می شوند، انتقال داده می شوند و با استفاده مکرر به سنت تبدیل می شوند . فصل ۵- شکل گیری سخن الف – کلمه سازی در روند و فرآیند شکل گیری فهم و امور انتزاعی ، کلمه سازی و بیان،یک مرحله از فرآینداست . در ارتباط ذهن – عین یک رابطه مانند نظام گیرنده – فرستنده حاکم است . چشم مهمترین وسیله حسی و کانال گرفتن اثر از رخداد‌ها می باشد و حواس نقش گیرندگی را بعهده دارند . ذهن با ادراک ، تفکر و تعقل یعنی با انجام فرآیند خاص روی تصاویر و اثرات دریافت شده به ایجاد رابطه‌های ذهنی و ساختن مدلی که خواص رخداد را نشان میدهد می پردازد . انسان به علت نیاز به ارتباط به ضرورت انتقال دریافتهای شناختی به دیگران پی برده است و او را وا می دارد تا راه و روشی برای آن بیابد . سیستم مغز و اعصاب ، فعالیت ذهنی ، زبان و دو لب ، و دندانها و فضای دهان ، حنجره و هدایت سیستم عصبی و حرکت ماهیچه‌ها انسان را قادر می سازد تا صدای اشیاء را تقلید ، بازسازی و تکرار کند و در پیوند شکل و هجای اشیاء ، " کلمات " به عنوان وسیله انتقال آنچه که درک شناخته و انتزاع می شود ایجاد شده است . بنابراین " کلمه " - محصول رابطه ذهن – عین است . - یک واقعیت فیزیکی می باشد که قالب ، شکل و ارتباط ویژه الفاظ و حروف است . - ذهن را منسجم و متشکل می سازد . - نمود یک رخداد است . - قالب انتزاعی یک رخداد است .( قالب یک مصداق عینی ) البته لازم به ذکر است که انسان در ابتدا با نشانه گذاری روی خاک ، سنگ ، چوب و غیره و سپس با تولید اصوات سعی به ارتباط گرفت و به مرور به کلمه سازی رسید . ب- سنبل سازی رشد قدرت ذهنی انسان، درک وجود اصوات و رابطه‌ای که حیوانات بر آن اساس با هم برقرار می کنند به صورت عام و از طرف دیگر زمینه و استعداد تکلم در مغز و سیستم عصبی انسان به صورت خاص او را به سخن گویی ، کلمه سازی و برقراری رابطه بر اساس صوت و تکلم مجهز ساخت . در تداوم تکامل این دو ویژگی ضمن رابطه و پیوندی که میان اصوات ، تصاویر و نشانه‌ها برقرار کرد ، نشانه هابه صورت واژه و کلمه در آمدند و ارسال انتقال اطلاعات و دستاوردهای شناختی و تجربیات را شکل دادند. بنابراین انسان بنا به ضرورت رخداد‌ها و پدیده‌ها را می شناسد و با نشانه‌ها و از طریق کلمات در پی انتقال شناخت خود به دیگران بر می آید . اما پدیده‌ها را همه به یک میزان و به یک شکل در یک سطح دریافت نمی کنند . ذهن باز ، مستعد و پاک و دوری از وابستگی‌ها امکان دریافت را متفاوت و متکثر می سازد و لذا انسان‌ها برای ساده کردن و تفهیم آنچه را که درک کرده اند تمثیل بکار می بردند و با استعاره و به کمک تشابه‌های ظاهری امور ، منظور خود را بیان می کردند . لذا گوینده یا نویسنده ضمن اینکه مفهوم ، منظور و تجربه درونی خود را بیان کرده است ، شنونده و یا خواننده نیز بسته به میزان درک و شناخت خود از آن مطلب و گفتمان برداشتی خواهد کرد . گاه انسان به معنای عمیق ترسی ایجاد می کند و مبادرت به ارتباط باآن یافته می کند ولی امکان دارد ازهان عمومی بنا به شرایطی قادر به دریافت کامل آن نباشند . لذا انسان ماحصل دریافتهای خود را در قالب کلماتی که با کنایه و اشاره و پیشرفت دانش ، امکان نزدیکی ذهنها را به آن معنا فراهم می سازد ، می گنجاند . لذا می توان گفت : "بیان تمثیلی ضمن ارائه یک شناخت اجمالی و کلی از رخداد، یک بار معنای تاریخی از جریان شناخت آن رخداد را هم حمل می کند. " " کاربرد تشبیه ، استعاره و سمبل در بیان ، به دلیل نسبیت میزان شناخت و تدریج زمانی درک انسانها از واقعیت جهان خارج است . می توان دو بعد جریان شناخت برای انسان متصور شد : ۱- جریان شناخت طولی در واقعیت خارج و رخداد‌ها که به صورت جریان تاریخی است . ۲- جریان شناخت عرضی دستیابی تدریجی انسان به درک واقعیت یا رخداد و پیچیدگیهای آن، لذا باید به وجود پیچیدگی فهم، دریافت ، شناخت و نسبیت دریافت انسان توجه داشت. ج- بیان تشبیهی و نقش سنبل جهان واقعیت و رخداد‌ها از پیچیدگی برخوردار هستند و درک و فهم آنها در یک سطح برای همه مقدور نیست . لذا ضرورت بیان درک مفهومی که از رخداد‌ها شده است و ادغام و گنجاندن آن مفهوم درک شده در قالب کلماتی که بیان واقعی آن مفهوم باشد ضرورت مهم دیگری است که کاربرد تشبیه و تمثیل را بوجود می آورد . از طرف دیگر ویژگی دیگر بیان تشبیهی عمومیت و گستردگی مشمول کاربرد آن است . یعنی تمثیل یا جمله متشابه در یک مقطع زمانی می تواند به پدیده‌های هم سنخ بی‌شماری اطلاق شود . پس بیان تشبیهی دو ویژگی عمده دارد : ۱- گستردگی معنا و قابلیت انطباق بر مصادیق مختلف روند تحول شی ، واقعیات و رخداد‌ها . ۲- قابل فهم کردن پیچیدگیهای رخداد‌ها و دریافتها که توسط انسان درک شده است . د- خلاصه ۱- انسان به کمک ذهن، عین را می شناسد و به تعبیر آن می پردازد . ۲- مناسبات اجتماعی و گفتمانها از طریق ذهن تحقق می یابند . ۳- واقعیات و رخداد‌ها پیچیدگی و چند بعدی هستند و اثرات متفاوتی را نمود می د هند . ۴- درک انسان از این واقعیات و رخداد‌ها نسبی است. همه یه یک میزان این امور را دریافت و درک نمی کنند . ۵- انسان این رخداد‌ها را درک ، تجربه و انتزاع می کند و ذهن باز سازی کرده و به صورت ذهنیت در می آورد و سپس این ذهنیات را به کلمات تبدیل می کند . ۶- کلمات بازتاب انتزاعی رخداد‌ها هستند و رخداد‌ها مصداق کلمات هستند . ۷- انسان به وسیله کلمات ، رخدادها و اشیاء را بیان می کند . ه – تأویل در یک نگاه - تأویل ارجاع و باز گرداندن کلمات و ذهنیات و آنچه که به صورت انتزاعی در آمده است به واقعیت ، رخداد ، بنیاد ، عین و اصل وجودی پدیده‌ها ست . - منظور از ارجاع به اصل در معنای لغوی تأویل ، توجه به واقعیت موضوع است ، اشاره به اصلیت پدیده است ، نه ارجاع فرع به اصل یا جزء به کل . - تأویل وقوع رخداد هایی است در عینیت که از خبر آن به نحوی آگاهی وجود دارد یا ذکر علل و موجبات رخداد عملی است که رخ داده است . - تأویل به بیان مصداق و مورد واژه هامی پردازد . - تأویل رجوعی طولی و عرضی نیست ( یعنی از نوع رجوع مرئوس به رئیس ، وزیر به امیر یا مثلا ۲ به ۱ ) بلکه رجوع انطباقی است ، آنگونه که رخدادها بازتاب واقعیات و سپس بازنمایی و برآن منطبق می شوند، و نهایتا تأویل عبارتست از : - بیان وضعیت مشخص اشیاء - مصداق عینی کلمات - تحقق عینی اخبار - و امر واقعی آنچه انتزاعی است می باشد . و مهمتر اینکه تأویل یک امر پی در پی و مستمرو بی‌پایان است و انسان با خلاقیت ذهن و شکل گیری امور انتزاعی ، دائما در حال آفرینش سپس دریافت مجدد و تأویل مجدد قرار دارد فصل ۶- نظام نشانه سازی الف – طرح و ضرورت موضوع مشکلی که بشر اندیشه‌ای از ابتدا با آن مواجه بوده است مسئله برقراری رابطه با خود ، محیط بیرونی و هم نوعاتش بوده است . رابطه بر اساس نیاز‌ها و ضرورتها برقرار می شود .در طبیعت رابطه میان پدیده‌ها از طریق انتقال اطلاعات – با توجه به ساختمان وجودی پدیده – صورت ی گیرد . حیوانات از طریق امواح صوتی ،الکتریکی ...... با هم رابطه برقرار می کنند. انسان نیز که ماهیت ساختاری وجودیش بر اساس پیوند در رابطه سازی نهاده شده است همین وضعیت را دارد . انسان اولیه که به درک ساده از واقعیات ، اشیاء و رخداد‌ها تأویل میشد با اشاره یا نشان دادن خود جسم و موضوع به دیگران منظور خود را مستقل و القاء می کرد . اما این کار بسیار مشکل و دامنه عمل محدودی داشت و بیشتر در تماس رویارو می توانست مورد استفاده قرار گیرد . از طرف دیگر انسان آگاه شد که شناخت و فهم او به نسلهای بعدی او یا فرزندانشان قابل انتقال نیست و هر فرد باید تجربیات مشابه را مستقلا طی کند تا به آگاهی برسد . بنابراین برای رساندن منظور به هم نوعان و انتقال دستاوردهاو تجربیات به نسل بعدی در برخورد فعال با طبیعت به درک ویژگی اثر گذاری اشیاء روی ابزار ، وسایل ، دیوارها ، چوب ، پوست و غیره به عنوان " نشانه " برسد . لذا سنگ نبشته‌ها و رسم علائم حاکی از " نشانه‌ها " جهت انتقال تجربیات و برقراری ارتباط بوده است . ب- فرآیند نشانه ها نشانه هاو سایر علائم در این رابطه اساس ارتباط ، زبان و معرفت هستند . ۱- تعریف نشانه نشانه بیانگر پیوندی سه گانه میان نشانه، شیء و مفسر است .ارتباط بین انسانها بیانگرشکل از فرآیند نشانه است و نشانه‌ها روند تفسیر را هدایت می کنند و بیانگر روند تاثیر گذاری نشانه بر مفسر هستند . مفسران، تفسیرکنندگان پیوندمیان نشانه و اشیاء هستنند و نشانه‌ها فقط در چنین نسبت سه گانه‌ای می تواند وجود داشته باشد . فرآیند نشانه یک " روند بی‌پایان " است که در جریان آن نشانه‌ها به نشانه‌های دیگری ترجمه و بر گردانده می شوند . از طرف دیگر نشانه به تفسیر مفسر وابسته است ، مفسری که خود توسط مفسران دیگر به عنوان نشانه شناخته می شود . بنابراین حلقه‌ای از نسبت سه گانه دیگری را می سازد . نشانه هیچوقت تنها نیست بلکه همیشه نشانه ا ی در فرآیند نشانه است که سبب شکل گیری نسبت سه گانه می شود . با این تعریف اگر ارتباط در چار چوب فوق در نظر گرفته شودو آنرا به عنوان فرآیند نشانه تفسیر کنیم ، طبیعی است که " گیرنده " و " فرستنده " حلقه هایی در این روند باشند و آنها نیز نشانه می شوند . ۲- انواع نشانه ها ۱- اشاره ۲- علامت ۳- نشانه ۴- شمایل ۵- نمایه ۶- نماد ۷- سنبل سازی ۸- تشابه سازی -نمادها طبقه زیرین نشانه هستند که معنای آنها به رسوم و عادت بر می گردد. -نشانه‌ها قرار دادی هستند. قراردادی بودن نشانه به این امر اشاره دارد که از نمادها در مجموعه زبانی براساس قاعده‌ای کلی استفاده میشود.لذا نمادها جنبه مرسوم و قانونمند دارند. -نمادها و نشانه‌ها اساس ارتباط ، زبان و معرفت اند. -رسیدن از ظاهر به پنهان معنای پدیده‌ها در مرحله‌های گوناگونی ممکن است تحقق یابد. ممکن است جلوه ظاهر یک شی دلالتی بر جنبه جلوه پنهان آن داشته باشد و جلوه پنهان شیء جلوه ظاهری برای جلوه پنهان دیگری باشد . -لذا یک نشانه ممکن است در رابطه‌ای کار کرد نمادین داشته باشد و در ارتباط دیگر کار کرد نشانه داشته باشد. لذا این امکان وجود دارد که زنجیره‌ای از تجسم با هم ساخته شود . -علامت ابزاری در خدمت حافظه و نشانه‌ای است که از آن استفاده می کنیم تا چیز خاصی را به یاد آوریم. -اشاره برای نشان دادن ارتباط میان جلوه‌های ظاهر و پنهان استفاده میشود که همراه با هم به شکلل نوعی ظاهر می شوند. مثلا رابطه میان " دود " و " آتش " -نشانه کارکرد بیانی و معنایی دارد. برای استفاده از نشانه باید آنرا به نظامی از نشانه‌ها نسبت به دهیم. -هر نشانه‌ای در کنار معنای ذهنی دارای معنای موقعیتی است که به وضعیت خاص وابسته است . -نشانه به طور بین الاذهانی ساخته می شود و نظام نشانه‌ای ساخته شده به صورت بین الاذهانی کسب می شود. -کارکرد اصل نشانه در زیست جهان روزمره فراهم کردن زمینه تفاهم است. کار کرد تفاهمی نشانه فراتر از اشاره و علامت گذاری هاست . -نشانه‌ها سازنده اند چون دارای طبیعت بین الا ذهانی هستند. -نشانه به عنوان رسانه نشان ای، فراهم کننده امکان ارتباط اند. -نمادها به چیزهایی اشاره می کنند که به دنیای روزمره جنبه استعلایی می دهد. نمونه بارز این نمادها ، نماد‌های مذهبی اند. این نماد ها در فرهنگ و معرفت نیز دنیای نمادین خاص خود را دارند . اگر بتوانیم تجربه‌های دینی یا معرفت علمی، رویاها و خیالهای خود را نمادین کنیم امکان ارتباط با آنها فراهم می شود. پرچم نشانه نمادین دولت است. ۳- ارتباط به عنوان فرآیند نشانه هسته اصلی علم نشانه شناسی نشانه‌های منفرد نیست بلکه " روند نشانه شناختی " و یا " فرآیند نشانه " است . فرآیند نشانه بیانگر روند تاثیر گذاری نشانه بر مفسر است. ارتباط بین انسانها بیانگر شکلی از فرآیند نشانه است . فرآیند نشانه تنها عرصه ارتباط انسانی را شامل نمیشود . بلکه تمام حوزه‌های فرهنگی و طبیعی را نیز شامل میشود . نشانه ارتباط سه گانه میان شیء، نشانه و مفسراست. نشانه کار بیان شی را بعهده دارد . لذا فرآیند نشانه یک روند مستمر و دائمی است که در جریان آن نشانه‌ها به نشانه‌های دیگر تبدیل می شوند . نشانه به تفسیر وابسته است و مفسری که خود و توسط مفسران دیگر به عنوان نشانه شناخته میشود و لذا حلقه‌ای از نسبت سه گانه دیگری را می سازد نشانه همواره در فرآیند نشانه سازی است که نسبت سه گانه جدید می سازد. ج- علم نحو، معنا شناسی و کاربرد شناسی سه بعد از نشانه‌ها یا نمادها : ۱- نشانه‌ها ونمادها اشاره می کنند و معنا دارند. اینها بعد‌های معنا شناختی زبان هستند . نشانه شناسی به تمثیل معنای نشانه‌ها و نماد‌ها می پردازد . ۲- نشانه‌ها و نماد‌ها به غیر از اشاره، در ارتباط با نشانه‌های دیگر قرار می گیرند و لذا ما تنها نشانه‌های معینی را می توانیم با یکدیگر ترکیب کنیم تا گزاره هایی تولید کنیم که به لحاظ دستوری درست و فهمیدنی باشند. این بعد از نشانه‌ها را بعد نحوی می گویند. علم نحو یا علم نحو منطقی به بررسی قواعدی می پردازد که بر اساس آن نشانه هادر زبان‌های گوناگون را می توان با یکدیگر ترکیب کرد . ۳- بعد کاربردی نشانه هابه چگونگی پیوند میان نشانه و استفاده کننده از آن مربوط می شود. فصل ۶- زبان و ارتباط الف – ماهیت زبان و ارتباط - هر گفتگویی بالفعل کردن ابزار و امکانات یک زبان معین به منظور درونی کردن افکار و بیان معنایی قابل درک برای خود و دیگران در زبان مورد نظر است . - فقط در گفتگوی ارتباطی است که زبان بالفعل میشود. ب- زبان و گفتار - زبان پیچیده‌ترین نظام نشانه‌ای است . - ارتباط میان دال و مدلول ، میان تصویر آوایی و تصور ذهنی، قرار دادی و در نتیجه غیر طبیعی است(نظریه فرضیه وضعی نشانه‌ها ) زمانی که تعریف ( دال) ، با توجه به تصور یعنی تعریف شده ، به صورت آزاد و اختیاری تصور شده و در ارتباط با جماعت زبانی قرار می گیرد تغییر ناپذیر می شود. (نظریه ساختار گرایی( - در نشانه شناسی سنتی ، نشانه‌های زبانی جسم یا شیء را با نام آن در ارتباط قرار می داد ولی در نشانه شناسی ساختار گرایی تصوری ذهنی را با تصویر آوایی پیوند می دهد . - موضوع اصلی علم زبان، زبان است نه گفتار. - زبان نظام بسته‌ای از قواعد و معانی تعریف شده و در برابر گفتار به عنوان جنبه کار کردی ناب این نظام قرار گرفت . - نظریه زبان و نشانه شناسی دائماً در حال تغییر بوده است و وینگشتاین اصالت را به معنا نه قالب داده است. - زبان محصول فعالیت انسان است . - زبان به عنوان زبان ، مهارت زبانی و مهارت گفتن ، با دستگاه‌های ذهنی و ارگانی خود خصوصیتی انسان شناسی است . - زبان در خدمت تفاهم است ، اما تفاهم وظیفه اصلی زبان نیست . - وظیفه اصلی زبان ریختن افکار ، ادراکات و دریافت‌ها در قالب زبانی و عرصه آنها به صورت عبارتهای قابل درک و تاثیر گذاشتن و تحریک کردن افکار ، ادراکات و دریافت هاست . - زبان دارای سه کارکرد فهمیدن ، تاثیر گذاشتن و اثر پذیرفتن می باشد که با یکدیگر تحقق پیدا می کند . - زبان میان انسان و اشیاء قرار می گیردو با اینکار فاصله بین آنها ایجاد می کند و امکان ارتباط بی‌واسطه انسان و شی را سلب می کند . - زبان واسطه میان ذهنیت انسان و عینیت جهان است . یعنی زبان و اسطه انسان و جهان است . - افکار و اشیای بیرونی آورنده "واسطه معنایی "هستند. - زبان در جریان گفتگو میان گوینده و شنونده تولید می شود . ج- ارتباط و هرمنوتیک پس از سنت فلسفی زبان، سنت نشانه شناسی و معنا شناسی به گروه سوم که هرمنوتیک به عنوان علم فهمیدن و آموزه تأویل است می رسیم . هرمنوتیک در گذر زبان از هرمنوتیک باستانی، یهودی، قرون وسطی ، مسیحی عبور کرده و به هرمنوتیک جدید در قرن ۱۹ رسیده که با فردریش شلایر ماخر و ویلهیم دیلتای شروع شد. شلایرماخر هرمنوتیک را نظریه عمومی فهمیدن تعریف کرد که می بایست به اصول معتبر کلی ترکیب‌های زبانی در روند ارتباط بپردازد . هرمنوتیک ترکیبهای نمادین واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی را از درون مطالعه می کند . هر نوع فهمی از متون به فهم قبلی وابسته است ودر پیش فهم انجام می گیرد . هرمنوتیک را بعضی (گادامر) یک روش علمی نمی دانند بلکه آنرا یک تجربه انسان از جهان به حساب می آورند . به هر حال عوامل اجتماعی با الگوهای رفتار زبانی ویژه در ارتباط است . د- زبان شناسی اجتماعی - در حوزه زبان شناسی ، زبان به عنوان نظام انتزاعی است. ولی موضوع زبان شناسی اجتماعی از این فراتر می رود.جملات ساده موضوع پژوهش آن نیستند بلکه ترتیب و پیوستگی جمله هادر گفتگو دارای اهمیت است . گفتگو در ارتباط متقابل با مواضع اجتماعی مشخص یا مقوله‌های اجتماعی – اقتصادی خاص مانند طبقه ، جنسیت ، نسلها یا اقوام واکاوی میشوند . - در نظر گیری دنیای اجتماعی به عنوان جهان ارتباطی و دنیای زبانی مهم است . واقعیت جهانی در متن زبان تفسیر می شود و زبان به عنوان امر غیر اجتماعی تصور نمی شود . - نظریه هایی دال بر ارتباط زبان با کنش و رفتار اجتماعی است و بعضی نظریه‌ها زبان را ابزاری در خدمت نظم اجتماعی و باز تولید آن می دانند . - نظریه هایی جدیدتر متکی بر معنا شناسی اجتماعی مطرح شده است . و- زبان و ارتباط و جهان زیست - دنیای زیست جهان ، دنیای اجتماعی یا دنیای امروزه و روزمره است . - این دنیا ماهیت بین الاذهانی دارد و در جریان ارتباط خلق میشود . - برای انسان در زیست جهان روزمره امکان ساختن فضای ارتباطی مشترک ممکن است . - زیست جهان: جهان اشیایی است که برای مشاهده در برابر انسان قرار دارد و با تصوری که جماعت فرهنگی خاصی از واقعیت دارد سازگار است. زیربناوافق بعدهای تغییر ناپذیر دنیای معنایی ذهنی و بین الاذهانی است . - تصور ما از زیست جهان مبنای رابطه با سایرین است که در سطوحی با انسانهای دیگر می توان به تفاهم رسید . - زیست جهان دنیای ارتباطی است، رسانه زبان در اختیار انسان قرار می دهد که بوسیله آن ارتباط ممکن می شود. زبان روزمره بازتاب دهنده نظام اولویتهای جماعت اجتماعی است . و لذا ستون اصلی ارتباط روزمره است . زبان مخزنی از نمونه سازی ، استاندارد کردن‌ها و آرمانی کردن هاست . فصل ۷- فرآیند و روند فهمیدن الف – کنش اجتماعی تمام واقعیت‌ها و رخدادها به کنش اجتماعی وابسته است . به زبان دیگر ارتباطات به کنش ارتباطی افراد ربط دارد . کنش اجتماعی دارای معنای ذهنی و جهت گیری به سمت رفتار و کنش سایر کنشگران دارد. بین کنش و عمل تمایزی وجود دارد. عمل کردن به عنوان فرآیند تحقق یک طرح و کنش به عنوان نتیجه این فرآیند است . معنای عمل کردن با توجه به عامل زبان از کنش متمایز می شود . معنای عمل کردن با توجه به هدف، انگیزه هدف و بستر نوع طرح تعیین می شود. عمل کردن نتیجه طراحی و پیش بینی هدفی است . ب- ذهن و بین الاذهانی بودن سوال مهم این است که در زندگی روزمره کنش‌های دیگران را می توان همانطور فهمید که منظور آنهاست ؟ معنا به حوزه آگاهی کنشگر یا به " خود " مربوط میشود و این معنا برای کنشگر " دیگری " روشن نیست . " معنا" ، معنای ذهنی است و محصول جهت گیری بازتابی است که در جریان آن به صورت مستمر تجربه‌ای مستقیم یا رفتار واقعی به صورت واحد‌های معنایی معین متراکم می شوند تا در چار چوب طرح تجربی معینی قرار گیرند . شرط شکل گیری بازتاب اینستکه کنشگر در مقابل تجربه و رفتار خود قادر به کنش باشد . زمانی که کنش عمل کردن اجتماعی سخن می رود منظور اینستکه کس دیگر نیز در چار چوب این طرح ظاهر شود . معنای ذهنی که " خود " به عمل کردن خود نسبت می دهد با معنای ذهنی مشاهده گر یکی نیست . یعنی معنایی که دیگری به آن نسبت می دهد متفاوت از معنایی است که "خود " کنشگر می دهد . ج – بین الاذهانی بودن و فهم دیگران اگر منظور از فهم دیگران این باشد که " خود " دیگران را همانطور تفسیر کند که خودش را تجربه می کند ، فهمیدن دیگران امکانپذیر نخواهد شد.اگر امکان فهمیدن دیگران باشد " خود " می تواند فقط از طریق " دلالت" به " دیگران " دسترسی داشته باشد . شنونده فقط می تواند از طریق دلالت – یعنی از راه نشانه ها- دریافت نماید . شنونده به همان صورتی که گوینده مورد را تجربه کرده است ، تجربه نخواهد کرد. در اینجا سطوح و ترکیبات معنایی تفهمی است که اساس فهمیدن دیگران و عمل ارتباطی‌ بر آن بنا شده است. شنونده حرکت بدنی، صدا، نحوه بیان، روش بیان، علائق گوینده را شناخته و این اظهارات و حرکات شنونده از تجربیات درونی، ذخیره معرفتی و طرح تعبیری خود استفاده کرده و یک تجربه بیرونی( کنش و بیان گوینده) را تفسیر کرده است. این ترکیبات معنایی به نحوی که شنونده صورت بندی می‌کند برای فهم "دیگری" لازم هستند. شنونده واژگان را نشانه‌‌ای برای موضوعات یا اشیای خاصی‌ تعبیر نمیکند بلکه از آنها برای اشاره به روند آگاهی‌ گوینده استفاده می‌کند. شنونده به دنبال شیوه سخن، چرایی نوع بیانات، هدف، انگیزه و وضعیتی که گوینده در آن قرار دارد می‌باشد و اینکه واو چگونه این وضعیت را تعریف و بیان می‌کند. فهمیدن دیگران بر اساس اعمال گوناگون بنا می شود ، اعمالی که در جریان آن کسی که می فهمد ، تجربه‌های بیرونی دیگران را درک نمی کند ، بلکه تجارب بیرونی خود را تفسیر می کند . او ابتدا دیگری را فهم می کند و سپس به تفسیر روند آگاهی او می پردازد. این فرآیند به معنای باز سازی کنشهای دیگران در تجارب خود بر اساس تجارب و معرفت خوداست . لذا فهم دیگری محدودیتی دارد و آن محدودیت اینستکه ایا کسی که می فهمد با توجه به تجارب درونی و دانسته‌های خودش در وضعیتی قرار دارد که بتواند کنشهای " دیگران " را درک و پی گیری نماید . روند " فهمیدن " بسیار پیچیده است . فهمیدن یا کنش ارتباطی ترکیبی از اعمال متفاوت است . باید در مورد انواع کنش‌ها و انگیزه‌ها تحقیق کرد زیرا برای دریافت معنای کنش تعیین کننده هستند. د- زبان و بین الاذهانی بودن زبان بر اساس رابطه بین الاذهانی میان افراد– " خود" و " دیگری " –بنا شده است . تمام مقولات فهم و مرتبط با فهم و تمام ابزارهای درک زیست جهان که اجتماعی ساخته شده اند (مانند زبان ) همیشه بازسازی واقعیت هستند که در تجربه وجود داشته اند . " زبان از طریق ارتباط به کمک بازتاب‌های بین الاذهانی ، اجتماعی شدن اشارات ذهنی و جدایی آنها از تجربیات مستقیم ساخته می شود . فصل -۸ اصول فهم در نظام نشانه سازی که در زبان و ارتباط روزمره ضرورت دارد گویای اینستکه معنای گزاره‌ها درباره موضوعی خاص به شرط وجود فصل مشترک و هم پوشانی کافی تفسیر می شود . شرکت کنندگان باید اطلاع اولیه لازم مشترک را دارا باشند . الف – الگوهای تعبیر در زبان و ارتباط روزمره روایت‌های زیادی بکار می رود که اظهارات مطابق واژگان به کار رفته فهمیده نمی شودند بلکه با توجه به ذخائر موجود متناسب با وضعیت ، به صورت گذشته نگر بیان می شوند . تفسیر این اظهارات با توجه به بیان‌های زبانی مشخص انجام نمی شود ، بلکه نتیجه تجربه‌ها و معرفت مشترک ماست . در واقع بیانها به زمینه زیست جهانی ، تجربه‌ها ، زندگی روزمره و تفسیر وضعیت شرکت کنندگان بستگی دارد . معنای ارتباط در جریانی خود ارتباط تعیین می شوند و آنها نتیجه قواعد و معانی ذهنی که گوینده با بیانهای خود در نظر دار نیستند و رسانه زبان دیگر به عنوان سازگار و رمز گذاری و رمز گشایی کار کرد ندارند . در واقع ارتباط بر اساس اصول فهم برقرار می شود که به الگوهای تعبیر نامیده می شوند و در این چار چوب است که معنای گفته‌ها فهمیده می شوند. الگوهای تعبیر در ارتباط با راهبرد هایی قرار دارند که از آنها برای " روایت کردن " استفاده می شود . الگوهای تعبیر در واقع همان " پیش فرضها " هستند که کنش‌های ارتباطی از طریق آنها فهمیده می شوند . این الگوها از فنون اجتماعی تاثیر می پذیرندو از طریق آنها تائید می شوند . این‌ها فنونی هستند که کنشگران برای فهمیدن یکدیگر و شیوه‌ای که می خواهند چنام فهمیده شوند از آنها استفاده می کنند . از این فنون با عنوان " روایت‌ها " نام برده میشود . روایت ها هستند که تعیین می کنند گزاره‌ها را باید " اشاره به چیزی " یا " سندی برای چیزی " فهمید . ب- روایت روایت‌ها در روشهای روزمره فنون اجتماعی جای دارند که افراد به کمک آن فعالیتهایشان را به دیگران اعلام می کنند و برای آنها شرح می دهند. روایت موضوع تشریح کنش هایا اعمالی است که فرد به کمک آنها به کنش خود معنا می دهد . روایت شکلی است که در چار چوب آن روند معنا سازی بین الاذهانی تحقق پیدا می کند . رخدادها، تجارب و کنش‌ها در زندگی روزمره به صورت خاص ساخته شده ، چار چوب پیدا می کنند و نمونه سازی می شوند و در اختیار دیگران قرار میگیرند و لذا تفسیر پذیر و دارای زمینه می شوند . لذا کنش در ارتباط ساخته و پرداخته می شود و با "روایت " تشریح پذیر و توضیح پذیر می شود . ج- نسبیت و تغییر پذیری روایت‌ها در ارتباط با زمینه مربوط و با توجه به شرایط خاص تحقق پیدا می کنند . هر کنش ارتباطی در شرایط خاص عمل میشود و کنش ارتباطی با روند تغییر پذیری همراه است و معنای آن به شرایط خاص خود وابسته است . لذا مفهوم و معنای بیانها دائماً تغییر می کند . از آنجا که کنش ارتباطی به صورت اجتناب ناپذیر تغییر پذیر است ، ارتباط گیرندگان باید واقعیت اجتماعی را در هر وضعیت و دائماً از نو باز تولید نمایند . روش تفسیر کنش روندی بی‌انتهاست . ۱- بیانهادر پی یکدیگر می آیند اما نه با ترتیب دلخواه بلکه به شیوه‌ای نظام مند ( الگوی مرتب ) ۲- اصل تغییر پذیری ۳- بنابراین به دلیل امکان تغییر پذیری مستمر ، ارتباط بر اساس قواعد تحقق پیدا نمی کند ، بلکه باید آنرا تلاشی برای رسیدن به هماهنگی میان محصولاتی دانست که به وضعیت و تفسیر وابسته اند . در این روند محصولات تفسیری به افق‌های تجربی و معرفت مشترک وابسته اند . ارتباط واقعیت ویژه خود را خلق می کند .بیانهای زبانی و روایت‌ها به شیوه‌های مختلف تفسیر می شوند و نمی توان ارتباط گیرندگان یا دهندگان را مجبور به پذیرش تفسیر خاص کرد . فصل ۹- نظریه کنش ارتباطی الف – مقدمه : پس از بحثهای نحوه شکل گیری زبان ، قواعد و ساختار و نظریه‌های ارتباطی کلاسیک که امکان ارتباط را به وجود قواعدی برای معنا کردن واژگان و جمله‌ها مرتبط می کند ، به فرآیند معناشناسی، ارجحیت به معنا، اصول فهم و نحوه ساخته شدن معنا در کنش پرداخته شد . " نظریه کنش ارتباطی " به صورت ساده می گوید که کسی چیزی می گوید ، کاری انجام می دهد . این نظریه در عرصه فلسفه زبان شناسی تاکنون توانسته است بر جامعه شناسی ارتباط تاثیر بسزایی بگذارد. این نظریه مدعی است که در حوزه زبان شناسی ، موضوع اصلی بررسی واژه ها، جمله‌ها و گزاره‌ها نیست ، بلکه تحلیل فعل گفتاری بر پایه کنش متقابل است . ب- فعل به عنوان واحد زبان کار کرد اصلی گزاره‌ها عملی است که انجام می دهند و تعیین صدق و کذب نیست . کار کرد گزاره‌ها به قصد توصیف وضعیتی یا جملاتی نیست بلکه بیان انجام کاری است . هدف از بیان گزاره‌ها تاثیر گذاشتن بر واقعیت‌های اجتماعی است . آنطور که قبلاً تصور میشد نمادها، واژه‌ها یا جمله ها، حتی نشانه‌ها یا واژه‌ها و جمله‌های نمادین واحد ینیادی ارتباطی زبانی نیستند ، بلکه " تولید " نماد‌ها ، واژگان و جمله‌ها در هنگام تحقق کنش ارتباطی )فعل گفتاری( است . تولید نشانه در جمله در شرایط خاص بیانگر عمل گفتاری است و افعال گفتاری واحد‌های بنیادی یا کوچکترین واحد‌های ارتباطی زبانی به شمار می آیند. وقتی با زبانی سخن گفته میشود در واقع در حال اجرای افعال گفتاری می باشیم. اعمالی مانند دستور دادن ، سوال کردن ، قول دادن ........و حتی در سطح انتزاعی افعالی مانند اشاره کردن ، دلالت کردن گویای اجرای افعال گفتاری هستند . امکان تحقق این اعمال در چار چوب قواعد معینی با استفاده از عناصر زبانی صورت می گیرد . -۱ شرایط تحقق افعال گفتاری شرایط عمومی حاکم بر محیط : شرایط گفتگو ، زبان و ارتباط تمایز بین عمل گفتاری و منظور عمل در گفتار : هر عبارتی در ارتباط با قضیه‌ای خاص است به سمت آینده جهت گیری دارد مخاطب انتظار دارد که قول داده شده تحقق یابد گوینده تحقق انتظارات را امری بدیهی تلقی کند قول باید صادقانه باشد وظایف اخلاقی رعایت و دو طرف به ن آن آگاه باشند آن آگاه باشند و به این ترتیب فعل گفتاری به جامعه شناسی پیوند خورد . فصل۱۰- مبانی نظریه نظام ارتباطی و معنا الف- مقدمه در نظریه نظام ارتباطی در مورد چگونگی امکان پذیر پذیری ارتباط ، چگونگی و شرایط تحقق ارتباط بحث می شود. نظریه نظام به بررسی شرایط فردی ارتباط و به بررسی صلاحیت و مهارتهای فردی مثل تولید صدا ، جمله ، قواعد دستور زبان ، خواندن و نوشتن ندارد. موضوع اصلی نطریه نظام شرایط اجتماعی خود ارتباط است . ب- جایگاه معنا معنا ، مفهوم کلیدی در ارتباط طبق نظریه نظام است. کنش از طریق داشتن ویژگی گزینشی معنا دار می شود . کنش هااز میان شماری از گزینش‌ها ، گزینش انجام می دهد و با توجه به " تمایز " گزینش انجام شده معنای او را در تمایز با سایر امکانهای دیگر مشخص می کند . لذا در این نظریه معنا را به هدف‌ها یا ارزش‌ها نسبت نمی دهد بلکه آنها را در ارتباط با گزینش‌ها و تمایز‌ها بررسی می کند . لذا به معنا درارتباط اولویت می بخشد واین معناست که احتمال‌های ممکن را خلق می کند . منظور از نظریه نظام ارتباطی مشاهده تجمع تمایزهاست . در نظریه نظام ارتباطی به علم کنش توجهی ندارد و ادعا می کند که ارتباطات و کنش‌های متقابل کوچکترین واحد‌های تحلیلی به شمار می روند . ارتباط به جای کنش مفهوم کلیدی و واحد عملی در ارتباطات است و کنش‌ها محصول فرآیند هائی هستند که در جریان ارتباط شکل می گیرند . کنش‌ها به صورت اجتماعی و در شرایط اجتماعی و در جریان ارتباط ساخته می شوند . لذا ارتباط فعالیت اصیل اجتماعی است . ج- نظامهای فردی و اجتماعی در نظام فردی که عملیات ذهنی – روانی صورت می گیرد تصور ، فکر ، احساسات و درک به صورت تجزیه ، ترکیب ، تصمیم ، قیاس و غیره در حال فرآیند است . جهت سامان دادن به کار ذهن و انتقال آن به روی کاغذ یا سایر ابزار از زبان ، خط و غیره به عنوان رسانه استفاده می شود و تلاش می شود به افکار معنا داده شود. در این شرایط فرد فقط با خود در ارتباط است و افکار فردی شکل و توانایی ارتباط ندادند و فقط با فرد ارتباط دارند . در نظام اجتماعی که اساس آن ارتباط است، هر ارتباطی ارتباط دیگری را ایجاد می کند و زنجیره‌ای از ارتباطات ساخته می شود . زنجیره ارتباطات از گزینه‌ها و ترکیبی از آنها تشکیل می شود که به وسیله نیت قبلی و نیت بعدی با یکدیگر متصل می شوند. این ارتباطات مستمر ادامه دارد و زمانی به پایان می رسد که دیگری خبری از ارتباط نباشد . د- ارتباط و احتمالات نظریه نظام ارتباطی ، نظام " من " و " دیگری " را مطرح می کند و علیرغم شفاف نبودن در برابر یکدیگر در عملیات شرکت می کنند . غیر شفاف بودن یعنی اینکه این دو نظام علائق ، انگیزه‌ها و اهداف یکدیگر را نمی توانند تصور کنند لذا نمی دانند چگونه در برابر نظام دیگری واکنش نشان دهند . وقتی هر دو نظام جداگانه عمل کنند مسئله‌ای بوجود نمی آید ولی وقتی کنش‌های " من " به کنش‌های " دیگری " وابسته می شود و هر کنش وابسته به انتظارات از کنش " دیگری " می شود . نظامهای اجتماعی وقتی ساخته می شوند که کنش‌های فردی و اجتماعی گوناگون بر یکدیگر منطبق شوند . و به این ترتیب ه- رسانه‌ها و ارتباط رسانه محور مرکزی هر نظریه‌ای درباره ارتباط است. زبان ترکیبی از عناصر آوایی یا معنایی ( واژه ، واژگان ، کلمات و غیره ) است که باید به شیوه‌ای خاص در ارتباط با یکدیگر قرار داده شوند تا بتوان عباراتی بیان کرد که در زبان معنی دارند . به کمک واژه‌ها می توان کلمات نشانه دار مختلف و جمله ساخت . "عناصر زبانی " موادرسانه‌ای هستند و" موارد رسانه‌ای " در خدمت ساختن " عبارات " قرار دارند . لذا موارد رسانه‌ای برای ساختن گزاره‌ها به کار می روند و عناصر آن در ارتباطی سست با یکدیگر قرار دارند و وقتی در کنار هم به صورت هم به صورت زبان قرار گرفتند محکم می شوند و معناهای ارتباطی ساخته می شوند . لذا زبان رسانه‌ای است که از وحدت اتصالات قالب و معنا تشکیل شده است . همین امر در مورد " خط " نیز جاری است حروف بیانگر پیوندی سست هستند و با شکل‌های دستور زبان بهم پیوند محکم می خورند . و -انواع رسانه ۱- زبان - بنیادی‌ترین رسانه - ساختن کلمات از اصوات معین و جمله هااز کلمات بر اساس قواعد دستوری - ساختن نظام نشانه گذاری با زبان - ایجاد ذخیره‌ای از عناصر زبان در فرآیند ارتباط و گفتگو - با نظام نشانه موضوعات ، اشیاء، افکار در دسترس نظام اجتماعی برای عملیات ارتباطی قرار می گیرند . - نظام اجتماعی صرفاً بر اساس زبان ساخته می شود. - ارتباط زبانی و ارتباط شفاهی وقتی شکل می گیرند که عناصر ارتباطی به طور همزمان به صورت عملیاتی تولید شوند . - زبان در خدمت آگاهی برای ایجاد و تولید افکار و در خدمت ارتباط و بیان‌های ارتباطی است . ۲- خط - زبان از طریق خط به رسانه دیداری تبدیل می شود . - انسان‌ها با متن سرو کار دارند . - خط مهر زمان را بر ارتباط می زند و لذا افق زمانی مطرح و مطالعه آن مهم است . - شرط ارتباط در خط نیز فهمیدن است . - انفصال زمانی در ارتباط کتبی اثرات بزرگی دارد . اگر چه طیف دریافت کنندگان ارتباط کتبی گسترده است ، میزان امکان نظارت از طرف اعلام کننده کاهش می یابد . - در ارتباط کتبی امکان باز خور میان طرفهای ارتباط بسیار کم و یا شاید غیر ممکن شود . ۳-رسانه‌های جمعی - رسانه‌های جمعی برای اشاعه ارتباط با استفاده از ابزار و دستگاهای فنی گوناگون هستند . - رسانه‌های جمعی که به کنش متقابل میان فرستنده و گیرنده مانند خط و کتاب وابسته نیستند . - ارتباط بر اساس سه عنصر خواندن ، گوش دادن ، و دیدن است . - ارتباط یکطرفه است و لذا اطلاعات نه در جریان ارتباط ، بلکه به شکل تصاعدی برای ارتباط گزینش شوند . ۴-رسانه‌های نمادین - مکمل زبان هستند . - ایفای نقش در کنش‌های متقابل ، سازمانها و جامعه - رسانه‌های قدرت و پول نمونه هایی از رسانه‌های نمادین هستند . فصل ۱۲ – ارتباط و بازیهای زبانی در فرآیند ارتباط به قواعد زبانی یا بیانی یا قواعد ارتباطی محوریت و اصالت داده نمیشود بلکه به خود ارتباط ، گفتگو و شکلهای عملی آن دارای اصالت است . انسان ارتباط برقرار می کند و در فرآیند ارتباط به معنای دقیق قواعد را رعایت نمی کند ، بلکه ارتباط برقرار می کند ، یعنی عمل می کند . نظریه‌های جدید شامل عمل ارتباطی است که دارای شکلهای گوناگون و یا بازیهای زبانی متفاوت است . اساس بازیهای زبانی قواعد نیستند بلکه شکلهای زندگی هستند و منظور از شکلهای زندگی مرزهای کسترده اجتماعی و فرهنگی است .که عمل زبانی در چار چوب آن تحقق پیدا می کند و با اجزاء دیگر آن دنیا سازگار می شود . گفتگو و ارتباط دارای قواعد محاسبه شده و تعریف شده نیست بلکه بازی زبانی است که تابع امور اجتماعی هستند . رعایت قوانین ممکن است بخش ضروری بازی باشد ولی بازی فقط مجموعه‌ای از قواعد نیست . لذا ارتباط یک عمل اجتماعی است و قواعد حاکم بر زبان نیز قواعد اجتماعی است و باید در وضعیت‌های جدیداز نو تفسیر شوند . زبانها قواعدی دارند که به صورت گرامر دیده می شوند جمله گرامری بیان گر واقعی یا غیر واقعی بودن جمله ، یعنی درستی و نادرستی محتوای جمله نیستند بلکه صرفاً بیانگر درستی یا نادرستی جمله از دیدگاه دستوری هستند . دستور زبان و قواعد اختیاری هستند و به معنا شکل می دهند . منابع: --------------------------------------------- - احمدی ، بابک ، ساختار و تأویل متن ، چاپ چهارم ، تهران : انتشارات مرکز ريا، ۱۳۷۸. - اخوت ، احمد ، دستو.ر زبان داستان ، چاپ اول ، اصفهان : نشر فردا ، ۱۳۷۱. - ریکور ، پل ، زمان و حکایت ، ترجمه مهشید نو نهالی ، جلد ۲، چاپ اول ، تهران : انتشارات گام نو ، ۱۳۸۳. - زیکو ، پل ، زندگی در دنیای متن ، ترجمه بابک احمدی ريا، چاپ دوم ، تهران ک نشر مرکز ، ۱۳۷۸. - مبانی جامعه شناسی‌ ارتباطات، رینر شوتس اشل، ترجمه کرامت اله راسخ،تهران، نشر نی‌ ۱۳۹۱. - در آمدی بر تحلیل ساختار روایت ها، رولان باروت ، ترجمه محمد راغب ، انتشارات تهران : فرهنگ صبا ، ۱۳۷۸. - ساخت گرایی پسا ساخت گرائی و مطالعات ادبی ، به کوشش فرزان محبودی ، چاپ اول ف تهران : انتشارات حوزه هنری ، ۱۳۸۰. - مارتین ، والدس ، نظریه‌های روایت ، ترجمه محمد شهبا، چاپ اول ، تهران ، انتشارات هرمس ، ۱۳۸۲. - قدرت، گفتمان،و زبان، سید علی‌ اصغر سلطانی، ترن، نشر نی‌ ۱۳۸۴. - بشیریه، حسین، ۱۳۷۶، "فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک"، تهران، ناشر نی‌. - پنیوکوک ، آلستر، ۱۳۷۸، " گفتمانهای قیاس پذیر"، فصل نامهٔ علوم سیاسی، ترجمه علی‌ اصغر سلطانی. - خالقی، احمد، ۱۳۸۲، "قدرت، زبان، زندگی‌ روزمره در گفتمان فلسفی‌- سیاسی معاصر"، تهران، گام نو. - رابینو، ٔپل، و دریفوس، هیوبرت، ۱۳۷۶، میشل فوکو، "فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک"، ترجم حسین بشریه، تهران، نشر نی‌. - سوسور، فردینان، ۱۳۷۸، " دوره زبان شناسی‌" ترجمه کورش صفوی، تهران، انتشارت هرمس. - "ساختارگرایی و هرمنوتیک"، ترجمه حسین بشریهٔ ، تهران، نشر نی‌. - Coulter, Jeff, 1979, "The Social Construction of Mind", Studies in Ethonmethodology and LanguisticPhilosophy, London, Basingstoke. - Coulter, Jeff, 1991, Ethonmethodology d Logic of Language, Cambridge - Hall, Stuart, 1980, "Cultural Studies", 1980 - Hanks, Williams, 1996, " Ethonmethodology. How People make sense - Hinnenkamp, Volker, 1995, " International Communication" - Cathcart, " interpersonal Communication" in a Media World, New york - Jakobson, Roman, 1973, " main trend in the Science of Language", London, - Lee, John, 1991, " language and Culture", Anaysis of Culture Cambridge, - Schutz, akfred, 1953, " Common Sense and Interpretation of Human Action - Vanderveken, Daniel, 1990, " meaning and Speech acts, Vol. 1, Principle of Language Use, Cambridge. - Watzlawick, Paul/ Beaven, Janet, 1966, " Some Formal Aspects of Communication - Bal, Mieke, " Narratologie", Paris, Klincksieck, 1977. - Bal, Mieke, " Narratology", Toronto, U of t, 1985 - Cohan, Paul & Linda Shires, " Telling Stories "New york, 1988. - Fehn, Lubomir, " Narrative Modes in Czech Litrerature", toronto, u of t, 1998. - Lanser, Susan,Sniader, "The Narrative act", Princeton, 1981. - Riceur, Paul, " Time and Narrative", Vol.1, Chicago, 1984. - Scoles, Robet & Robert Kelloge, " the narrative of Narrative, New York, 1966. - Stanzel, Franz, " Theory of Narrative", New York, Oxford, 1966. - Stanzel, Franz," Narrative Situation in the Novel", Bloomington, Indiana, 1971. - Brown, Yule, 1983, " An Introduction to social Constructionism, London, 1993. - Fairclough, N. 1992, " Discourse and Social Change", London. - Fairclough, N., 1993, "Critical DiscourseAnalysis and Marketizationof Public Discourse". - Fairclough, N., 1998, "Political Discourse" London, Longman. - Harris, Z., 1952, " Discourse Analysis in language:, Laclau, E. & Mouffe, 1985, " Hegemony and Socialist Strategy", London. - Mumby, D. & Claire, 1997, " Organization Discourse", Vol. 2, london. - Smith, A. M., 1998, Laclau and Mouffe, " The radical democratic Imagery", london, Routledege. - Stubbs, M., 1983, " Discourse Analysis", Chicago.
Posted on: Sat, 31 Aug 2013 07:11:33 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015