می پرستم، جان سر پیمانه سودا می کنم - TopicsExpress



          

می پرستم، جان سر پیمانه سودا می کنم هر چه دارم بر در میخانه سودا می کنم این منادی می زنم در کوچه های زلف یار من دل صدپاره دارم شانه سودا می کنم تا شود معلوم که آبادی وی در دست کیست این دل ویرانه را ویرانه سودا می کنم صرف بیجا می نمایم حیف این عمر عزیز یوسف خود را به این سامانه سودا می کنم گر مرا قدرت بود گل را به بلبل می دهم هرکجا شمعیست با پروانه سودا می کنم در دکانم نیست چیزی یک قلم باب اناث هرچه سودا می کنم مردانه سودا می کنم چار سو و چوک ما در جادۀ میوند رفت شش کباب خویش در بارانه سودا می کنم چند روزی شد که زنار برهمن بسته است عشقری را بر در بتخانه سودا می کنم (صوفي عشقري)
Posted on: Sun, 06 Oct 2013 08:41:06 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015