ماجرای شیخ و سوراخ :)))))))))))) شبی شیخ - TopicsExpress



          

ماجرای شیخ و سوراخ :)))))))))))) شبی شیخ از بازار به خانه روان شد چون به خانه رسید قصد ورود کرد، پس کلید از خشتک خود برون کشید و به سوراخ قفل نزدیک نمود اما چون هوا بس ناجوانمردانه تاریک بود نتوانستی سوراخ قفل را دریابی همچنان که مشغول سوراخ یابی بودندی یکی از مریدان از پنجره طبقه بالا عرض کرد یا شیخ کلید ندارید..کلید بیندازم شیخ گفت کلید موجود است سوراخ بیندازید. چون جملگان مریدان این التیماتوم را از شیخ بشنیدند خشتکان خود را سه دستی چسبیدندی و یخچال و مبلمان و کمد را در پشت در قرار دادندی تا مانع از ورود شیخ شوند سپس با شلوار های خود طناب بساختندی و از پنجره پشتی نزول کردندی و پا به فرار نهادندی و آنچنان با سرعت رفتی که سبب جابجایی توده ای عظیم از جو شدندی که اکنون آن را سندی نام نهادند. :))))))))))))) . . . . .
Posted on: Thu, 15 Aug 2013 22:49:02 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015