check check (chek) n., interj., vt., vi., adj. شنیدن - TopicsExpress



          

check check (chek) n., interj., vt., vi., adj. شنیدن تلفظ(از ریشه‌ی فارسی: شاه) ۱- ایست، توقف (ناگهانی)، وقفه، (ناگهان) باز ایستادن، متوقف کردن، واگرفتن ۲- جلوگیر، پیشگیر، مانع، رادع، بازدار، باز داشتن، جلوگیری کردن، مهار کردن، لجام (لگام) کردن our defensive line checked the enemys advance خط پدافندی ما پیشرفت دشمن را متوقف کرد. ۳- بررسی، بازبینی، وارسی، بازسنجی، مقابله (دو چیز به منظور سنجش) ۴- سنجه، معیار، ملاک، علامتی که برای نشان دادن تصویب یا تایید و غیره به کار می‌رود، این نشان را به کار بردن، بررسی کردن، بازسنجی کردن، تایید کردن، هم سنجی‌کردن، (با on) مورد رسیدگی قرار دادن، وارسی کردن the accounts check حساب‌ها با هم می‌خوانند. please check to see if the guests have come! لطفا ببین آیا مهمان‌ها آمده‌اند یا نه! I checked the air in the tires باد تایرها را اندازه گرفتم. they checked all of the rooms آنها همه‌ی اتاق‌ها را وارسی کردند. ۵- (امانت گذاردن چمدان در انبار ایستگاه و یا کلاه و پالتو در مدخل ساختمان و غیره) قبض رسید، شماره‌ی رسید، امانت گذاری، باگاژ کردن a hat check ژتون رسید کلاه ۶- (نادر - در قمار بازی) ژتون ۷- (در رستوران و غیره) صورتحساب waiter, the check please گارسون، لطفا صورتحساب را بیاورید. ۸- (در انگلیس می‌نویسند: cheque) چک (بانک) to draw (write) a check چک کشیدن (نوشتن) to cash a check چک را نقد کردن a bad check چک بی محل، چک برگشتی his check bounced چک او برگشت. ۹- طرح شطرنجی، هریک از خانه‌های شطرنج یا طرح شطرنجی، پارچه‌ی شطرنجی، شطرنجی کردن، (مثل صفحه‌ی شطرنج) خانه خانه کردن، خانه خانه ۱۰- شکاف کوچک، رخنه، ترک، رخنه‌دار کردن، ترک انداختن، ترک برداشتن cheap paint may check رنگ ارزان ممکن است ترک ترک بشود. ۱۱- (شطرنج) کیش، کیش‌کردن، آچمز ۱۲- (در هاکی) تنه زدن، حایل شدن ۱۳- (در پوکر) پاس کردن ۱۴- (مهجور) سرزنش، بازخواست ۱۵- (عامیانه) موافقم!، فهمیدم!، بسیار خوب!، چشم! ۱۶- گوشمال دادن، رد کردن، پس زدن، امتناع کردن ۱۷- آزمایشی، به منظور بررسی و باز سنجی a check experiment تجربه‌ی آزمایشی ۱۸- (در کشتی‌های بادبانی و غیره) طناب را کم‌کم شل کردن ● check in ۱- (در هتل یا کنفرانس و غیره) نام‌نویسی کردن، اتاق (هتل) را تحویل گرفتن after checking into the room, I slept for some two hours پس از ورود به اتاق (هتل) دو ساعتی خوابیدم. ۲- (عامیانه) حضور یافتن، آفتابی شدن finally he checked in at the office! بالاخره سر و کله‌اش در اداره پیدا شد! ● check off تایید یا تصدیق کردن، صحه گذاشتن ● check out ۱- (در هتل و بیمارستان و غیره) حساب خود را تسویه کردن و رفتن ۲- (در مورد صندوق داران فروشگاه‌ها و غیره) مبلغ اجناس‌خریداری راجمع زدن و دریافت کردن ۳- بررسی و تایید کردن، تصدیق کردن (صحت چیزی را) ۴- چک نقد کردن، از حساب بانکی‌برداشت کردن ۵- (از کتابخانه) کتاب گرفتن I am going to check the book out of the library خیال دارم کتاب را از کتابخانه قرض کنم. ۶- (خودمانی) مردن ● check up (on) باز سنجی کردن، (کیفیت کار یا شخصیت کسی را) بررسی کردن، وارسیدن، معاینه کردن ● check with ۱- مشورت کردن، صلاحدید کردن before you sign the contract be sure to check with me پیش از امضای قرارداد حتما با من مشورت کن. ۲- توافق داشتن، جور درآمدن his description checks with the photograph شرح او با آن عکس مطابقت دارد. ● in check مهار شده، تحت کنترل، تحت مراقبت
Posted on: Thu, 14 Nov 2013 20:06:32 +0000

Recently Viewed Topics




© 2015