ادامه پست قبل: دلت میخواست اون لحظه - TopicsExpress



          

ادامه پست قبل: دلت میخواست اون لحظه دکتر رایگان کنارت بود و بهت میگفت چیکار کنی! دلت پرسنل اورژانس کاشان رو میخواد که تا به خودت میومدی احیا رو شروع میکردن و خودشون استاد سی پی آر بودن! دلت میخواد اونجا هم فقط ماساژ بدی...فقط ماساژ... ولی انگار بزرگ شده ای! و دیگه نه از رزیدنت خبری هست! نه از تکنسین هوشبری، نه از پرسنل کافی! سه تا پرستار و دوتا فوریت واسه دوتا احیا خیلی کمه! با خودت میگی دکتررایگان چه دل خوشی داشت: لیدر: یه اپی نفرین؟ پرستار: یه اپی نفرین زدم! اونجا کسی نبود اپی نفرین بکشه!!! خودم رفتم سراغ اپی نفرین! لیدر: اپی نفرین؟ لیدر: یه اپی نفرین زدم!!!! اون وسط فوریت گیر داده سرم نمیزنید؟ میگم: سرم میخواد چیکار این وسط؟ میگه: لازمه! رگش رو باز میکنه!!!!! میگم: خب وصل کنید! نمیدونم میخواستم دلش خوش باشه یا خواستم چیزی رو از دست نداده باشم!!! صفحات اورژانس غرق شدگی میومد جلو چشمم: تو غرق شدگی ونتیلیشن خیلی مهمه! _ به آمبوبگ ها اکسیژن وصل کنید! رفتم سراغ اون یکی! رو تخت برانکارد داشتن احیا میکردن! یکی هم داشت اون وسط فشار میگرفت!!! نمیدونم فشارسنج قرار بود از مریضی که نبض نداره چه فشاری نشون بده!!! _ بذاریدش رو تخت! این بالا نمیشه ماساژ داد! _ تخت نرمه خانم دکتر! بدتر میشه! تخته هم یه دونه بیشتر نداشتیم واسه اون یکی گذاشتیم!!! _ تو آمبولانس چیزی ندارید؟ _ بک بورد بیارم؟ _ بیارید! از هیچی که بهتره! _ پس مانیتور این کو؟ نگاهم میوفته به مانیتور گوشه اتاق که روش نوشته: خراب است! _ خب لااقل وصلش کنید به دستگاه شوک که یه پالسی نشون بده! صدای دکتر رایگان همش تو گوشمه: مریض آسیستول: ماساژ اپی نفرین، ماساژ، اپی نفرین... و همش با خودم تکرار میکنم: مریض جوون غرق شده حتما برمیگرده! یه فرصتی پیدا کردم به آنکال داخلی زنگ بزنم که ببینم کامنتی نداره! البته هدفم بیشتر این بود که خودشون رو زودتر برسونن بیمارستان! در جواب من که پرسیده بودم: به جز سی پی آر کار دیگه ای لازم نیست؟ پرسیدن: اکسپایر شده آوردن اونجا؟ فورا گفتم: نه! اکسپایر نشدن فقط نبض و تنفس نداشتن! احتمالا به جوابم خندیدن!!! ناراحت شدم! و از زنگ زدن پشیمون! _ کار دیگه ای نمیخواد! فقط گرمشون کن و سی پی آر رو ادامه بدید تا من بیام. با خودت فکر میکنی مگه دریای گرم جنوب میتونه هیپوترمی کنه که نیاز به گرم کردن داشته باشن؟!! تو اون گیرودار یاد سریال گری آناتومی میوفتی! مریت هم بعد از اون همه ساعت برگشت! اورژانس شده مثل صحرای محشر! همه اقوام این دونفر اومدن داخل! ای کاش نگهبان به جز وظیفه اصلیش که نظارت بر کار ما بود یه کم اضافه کاری می کرد و این همراه ها رو بیرون میکرد!!! ادامه دارد...
Posted on: Wed, 06 Nov 2013 02:55:27 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015