"انسان مونث در ایران امنیت ندارد" با دوستم و همسرش برای خرید به خیابان ولی‌عصر رفته بودیم. دوستم برای چند دقیقه داخل یک برج رفت تا از یک فروشگاه سوالی بپرسد و زود برگردد. من روی نیمکت سنگی کنار پیاده‌رو نشستم و همسرش همان‌جا ایستاد و به صحبت کردن با موبایلش مشغول شد. در همین لحظه، یک مرد جوان در حال رد شدن از کنار ما نگاه سنگینی به همسر دوستم انداخت، بعد لبش را غنچه کرد و سرش را تکان داد، سپس به من زل زد. حرکت چشم و ابر و لب‌هایش، گویای این جمله بود که: «دمت گرم، عجب چیزی تور کردی!»… مفهموم این نگاه، خیلی برایم سنگین بود. متوجه شدم که همسر دوستم قضیه را نفهمیده، اما نتوانستم از کنار آن بگذرم. غیرتی نشده بودم، اما این که یک عابر تا این اندازه وقیح باشد، برایم باورنشدنی بود. فریاد زدم: «هان!؟… چته؟!» آن مرد ایستاد، به عقب برگشت و گفت: «چیه؟!» از روی نیمکت بلند شدم، به سمتش رفتم و گفتم: «خجالت بکش!» گفت: «برای چی خجالت بکشم؟» فریاد زدم: «من کنارش نشسته‌ام. دیدی که من آنجا هستم. باز هم به جای عذرخواهی، داری پرروبازی در می‌آوری؟ تو باید به من اون‌جوری نگاه کنی؟ شرم نداری؟ شعور نداری؟» جواب داد: «خدا چشم را داده تا آدم باهاش ببینه…» داد زدم: «آره؟!… پس شماره خواهرت را بده!» بهش برخورد. گفت: «می‌زنم، دندونات بریزه توی دهنتا!» توی صورتش نگاه می‌کردم و فریاد می‌کشیدم. از رو نمی‌رفت. هی می‌گفت: «خدا چشم را داده تا آدم باهاش ببینه!» و من شماره موبایل خواهرش را می‌پرسیدم. دعوا بالا گرفت. نمی‌خواستم درگیری فیزیکی را شروع کنم، اما به این فکر کردم که ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. در همین هنگام ناگهان سه مامور پلیس را دیدم که با عجله به سمت ما می‌آیند. قضیه را تعریف کردم و به آنها گفتم هرگز موجودی به این پررویی ندیده بودم. ماموران پلیس هم گیج شده بودند. آن مرد همچنان می‌گفت خدا چشم را داده تا آدم باهاش ببینه! پلیس را با آن احمق تنها گذاشتم و با همسر دوستم داخل برج رفتیم تا شوهرش را پیدا کنیم. او نفهمید قضیه چی بود و چرا با آن مرد درگیر شدم، اما تا یک ساعت بعد تمام وجودم از عصبانیت در حال انفجار بود. در کشوری زندگی می‌کنیم که انسان مونث امنیت ندارد. نه در خانه، نه در خیابان، نه مدرسه، نه دانشگاه، نه محیط کار… تا این که بمیرد. شاید توی قبر رهایش کنند. شاید… ᴬ ᴰ ᴹ ᴵ ᴺ TaℛᎯvaT
Posted on: Wed, 21 Aug 2013 17:21:07 +0000
Trending Topics
Recently Viewed Topics
© 2015