مردم پاریس انگار همیشه کار دارند، - TopicsExpress



          

مردم پاریس انگار همیشه کار دارند، اما در واقع از صبح تا شب ول می گردند، دلیلش هم این است که وقتی هوا برای گردش مناسب نیست، مثلا خیلی سرد است یا خیلی گرم، غیب شان می زند، همه می روند قهوه خانه تا شیر قهوه و آبجو بخورند. (صفحه یک) - باردامو، اجداد ما به خوبی خودمان بودند، ازشان بد نگو. - حق داری، آرتور! در این یک مورد حق داری! کینه ای، رام، بی عصمت، درب و داغان، ترسو و نامرد، حقا که به خوبی خودمان بودند! اشکالی ندارد، بگو. ماها عوض نمی شویم. (صفحه 2) ایشان، یعنی جناب سرهنگ ما، شاید خبر داشتند چرا آن دو نفر آلمانی تیراندازی می کنن، آن دو نفر هم شاید خبر داشتند، اما من، جداً خبر نداشتم. تا جایی که حافظه ام کار می کرد، یادم نمی آمد هیزم تری به آلمانی ها فروخته باشم. همیشه خدا با آن ها خوب تا می کردم و رفتارم مؤدبانه بود. (صفحه 6) پس اشتباهی در کار نبود؟ تیر اندازی به طرف هم، حتی بدون دیدن همدیگر، قدغن نبود؟ لابد این هم از آن کارهایی بود که می شد کرد و کسی پاپی ات نشد. حتی شاید به رسمیت هم شناخته شده بود، حتما آدم های مهمی هم مشوق این کار بودند... (صفحه 9) همه برای مردن صف می بستند. حتی تیسمار هم دیگر اردوگاهی را بی سرباز پیدا نمی کرد. بالاخره همه مان توی مزرعه ها دراز کشیدیم. تیمسار و غیرتیسمار. آن هایی که هنوز هم دل و جرأتی داشتند، از دستش دادند. (صفحه 26) سفر به انتهای شب- لویی فردینان سلین- ترجمه فرهاد غبرایی
Posted on: Wed, 24 Jul 2013 10:48:47 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015