یه اتفاق کاملن واقعی آقا من 10 سالم که بود 2 تا همبازی دختر داشتم یکی از اونا اسمش سارا بود خیلی پوست سفیدی داشت خیلی خیلی سفید بود ... اون یکیشونم که اسمش فاطمه بود شدیدن به سفید بودن ساراعه حسودی میکرد.. یه روز اومد به ما گفت که این سارا چیکار کرده انقد سفیده ؟؟؟ منم کرم دوران کودکی بود گفتم هیچی میره حموم 1 ساعت صورتشو فقط کیسه میکشه توام این کارو بکنی سفید میشی .. آغا این بنده خدا رفته بود این کارو کرده بود انقد سابیده بود که پوستشو نابود کرده بود .. شبش باباش اینا اومدن جلو در خونمون خلاصه کلی سرزنشم کرد دیوس ... تا امروز که اتفاقی جلو عابر بانک دیدمش خیلی ناراحت شدم هنوز اثرات سوختگی رو صورتش بود ... عاخه چرا انقد خنگن این دخترا ؟؟؟ حالا ما باید عذاب وجدان داشته باشیم .
Posted on: Mon, 29 Jul 2013 11:48:41 +0000