Dr.Hossein SADEGHI PROF.HONORAIRE,CHIR.C-V UNIVERSITE DE - TopicsExpress



          

Dr.Hossein SADEGHI PROF.HONORAIRE,CHIR.C-V UNIVERSITE DE LAUSANNE رباعی های علمی حکیم عمر خیّام - حکیم عمر خیّام با کنیه ابوالفتح، لقب غیاث الدّین و شهرت الخیّامی در نیشابور چشم به جهان گشود. ابوالحسن علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق در کتاب تتمّة صوان الحکمه می نویسد: تاریخ توّلد خیّام در برج جوزاست، روز هشتم آن گاه که عُطارد در شانزدهمین درجه و در حال تثلیث رو به خورشید داشت .. دکتر ایرج ملکپور، استاد نجوم در دانشگاه تهران، از روی این نوشته بیهقی تولّد خیّام را در روز شنبه 8 خرداد ماه 420 هجری شمسی مطابق با 19 رمضان 432 هجری قمری و برابر با 23 ماه مه 1041 میلادی ژولی محاسبه نموده اند. متأسّفانه تاریخ درگذشت حکیم به طور دقیق معلوم نیست ولی اغلب مورّخین در سال 517 قمری برابر با 502 شمسی و مطابق با 1123 میلادی ژولی اتّفاق نظر دارند. مقام علمی خیّام در علوم ریاضیّات، جبر، هندسه، فیزیک، نجوم، فلسفه، پزشکی و دینی مورد بحث نیست. کافی است تذکّر داده شود در کنگره یونسکو که به مناسبت نهصدمین سال وفات حکیم در سپتامبر 1999 در پاریس برگزارشد ، دانشمندان غیر ایرانی اعتراف نمودند که او در ریاضیّات ششصد سال نسبت به دانشمندان اروپائی پیشی داشت. - هدف از این نوشته این است که چند رباعی منسوب به حکیم که محتوای علمی پیشرفته دارند معرّفی شوند. یکی از اصیل ترین رباعی ها که قریب به یکصد سال بعد از درگذشت حکیم در کتاب مرصادالعباد(620 قمری) نوشته شیخ نجم الدّین رازی معروف به دایه گزارش شده این است: دوری که در او آمدن و رفتن ماست او را نه بدایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست Time, which includes our coming and going, Has no known beginning nor end. No one validly speaks of this problem: Where does It come from and where does It go? این رباعی به صورت در دایره ای کامدن و رفتن ماست هم آمده است ولی ترجمه دایره ای به انگلیسی معنی صحیح نمی دهد. در صورتی که، دوری علاوه بر گردش و نوبت، معنی زمان هم می دهد(لغت نامه دهخدا)، بنابراین علاوه بر مفهوم درست، محتوای علمی مهمّی هم در بر دارد و آن این که زمان را نه ابتدا مشخّص است و نه انتها. هنوز هم این معمّا برای دانشمندان قرن بیست و یکم حل نشده است .چون شروع زمان معلوم نیست طبیعی است ندانیم از کجا می آید و به کجا میرود. - رباعی دوم در مونس الاحرار(741قمری) نوشته محمّد ابن بدر جاجرمی آمده است: این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت هر کس سخنی از سر سودا گفتند آنروی که هست کس نمی داند گفت This ocean of Being has flooded from the indiscernible, No one has pierced this pearl of research. Everyone has expressed an absurd opinion: Reality as it is, no one can describe. هیچ دانشمندی، قبل از قرن بیستم، چنین تعریفی از پیدایش کاینات نکرده است، به عبارت دیگر 850 سال پیش ، حکیم محتوای تئوری Big Bang را در این رباعی آورده است. در سال1929، کشیش دانشمند بلژیکی به نام Georges Lemaître(1894 - 1966میلادی) برای اوّلین بار تئوری اتم اوّلیّه را پیشنهاد کرد مبنی بر این اتم اوّلیّه در اثرتراکم و حرارت فوق العاده منفجر گردید و کاینات را به وجود آورد. کایناتی که همواره در حال گسترش است. این واقعه بنا به حدس دانشمندان در حدود 7/13 میلیارد سال پیش اتّفاق افتاد. این نظریّه با کارهای علمی دانشمندانی چون: Alexandre Friedmann روسی( 1888- 1925میلادی)، Edwin Hubble آمریکائی(1889-1953 میلادی)، Isaac Newton انگلیسی (1642-1727 میلادی) و Albert Einstein آلمانی (1879- 1955 میلادی) تأیید گردید. این فرضیّه ، توسط Fred Hoyle انگلیسی(1915- 2001میلادی )، که رقیب علمی Georges Lemaître بود به تمسخر Big Bang ) ) نامیده شد و این نامگذاری به جای انفجار اتم اوّلیّه باقی ماند. - رباعی سوم هم جزو اصیل ترین رباعیهاست ودر منابعی چون نسخه بودلین ( 865 قمری )نوشته شیخ محمود یربوداقی و نسخه طربخانه ( 867 قمری )نوشته یار احمد بن حسین رشیدی تبریزی آمده است : این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس ِخیال از او مثالی دانیم خورشید چراغ دان و عالم فانوس ما چون صُوَریم کاندر آن گردانیم. This celestial wheel which disconcerts us , We compare it to a lantern with turning images. The sun is the candle, the universe the lantern And we are the turning images. حکیم با هشیاری فوق العاده مرکزیّت خورشید یا Heliocentrism را در منظومه شمسی در این رباعی آورده است. بدون این که مدّعیان ، عقیده غیر متعارف یا دگراندیشی اورا دریابند. خوشبختانه رباعی ها در زمان زنده بودنش شناخته نبودند والاّ شایداو هم به سرنوشت کشیش دانشمند ایتالیائی به نام Giordano Bruno(1548- 1600میلادی) گرفتار می شد این کشیش بی گناه در سال 1600 میلادی به دستور کاردینال Roberto Bellarmino (1542- 1621 میلادی) به آتش سپرده شد. بلارمینوی جنایتکار درسال 1930 توسط پاپ Pie XI (1857 - 1939میلادی ) بدرجه قدّیسی ارتقا یافت . متاسّفانه متعصّبین در تمام ادیان یکسانند آنکه بیشتر جنایت بکند بمقام بالاتری میرسد. Galileo Galileiدانشمند ایتالیایی (1564-1642 میلادی) که مانند جیوردانو برونوبه مرکزیّت خورشید معتقد بود ، می رفت که به سرنوشت شوم او دچار گردد به ناچار در دادگاه کلیسا تقیّه نمود و جان خود را نجات داد. هر چند باز هم تا آخر عمر به حبس خانگی محکوم گردیدودرمرگش پاپ اجازه نداد که فامیل ودوستانش جنازه او را تشییع کنندویا سنگ قبری برروی مزارش بگذارند. گوئی همه نمایندگان خداوند مهربان در روی زمین پیرو یک مرام جنایتکار هستند ! . . .این حرکات غیر انسانی را در عصر خود هم شاهد هستیم. Heliocentrism یا مرکزیّت خورشید در منظومه شمسی را اوّلین بار یک فیلسوف یونانی به نام Aristarchus of Samos( 310 - 230 قبل از مسیح) پیشنهاد کردولی متأسفانه نظرّیه ارسطو (387 - 322 قبل از مسیح) و بطلمیوس یونانی در اسکندریّه (90 تا 168 میلادی ) که زمین را مرکزجهان میدانستند ( Geocentrism ) فرضیّه غالب باقی ماند. دومین دانشمندی که مرکزیّت خورشید را عنوان کرد Aryabhata هندی (476 -550 میلادی) بود. ابوریحان بیرونی (973-1048 میلادی) که سفرهای علمی به هند کرده بود و قطب الدّین شیرازی (وفات حدود1311 میلادی)درباره مرکزیّت خورشید بحث کردند ولی آن را تأیید ننمودند. شاید از ترس قدرتمندان نادان دینی . . . . کاردانشمندان هندی وایرانی احتمالاً توسط Nicolas Copernicus (1473- 1543 میلادی) که کشیش و دانشمندی آلمانی- لهستانی بود شناخته شده بوده است. این دانشمند و دانشمندان دیگری مانند گالیله که حرفش به میان آمد و Johannes Kepler آلمانی(1571 تا 1630 میلادی)، مرکزیّت خورشید و گردش زمین به دور آن را در منظومه شمسی ثابت نمودند. بنابراین حکیم عمر خیّام در حدود 450 سال پیش از کپرنیک به مرکزیّت خورشید و گردش ما به دور آن آگاهی داشته است. - رباعی چهارم نیز در منابع معتبر( نسخه های بودلین وطربخانه ) آمده است: تا کی غم آن خورم که دارم یا نی وین عمر به خوشدلی گذارم یا نی پر کن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نی How long shall I grieve over what I have or have not? Or over, going through my life happy-hearted or not? Fill up the wine-cup, I dont even know ; If this air I breathe in, I will breathe out or not. این دقیق ترین تعریفی است که می توان از مرگ ناگهانی (Sudden death) نمود. حکیم علاوه بر علوم متعدّد به دانش پزشکی هم آشنا بود و مرگ ناگهانی را درپیش بیماران یا آشناها مشاهده کرده بود. این رباعی نشان می دهد که هزار سال پیش هم امراض قلبی باعث مرگ بودند. علّت مرگ ناگهانی در بیش از هفتاد درصد، مربوط به امراض قلبی است. - رباعی پنجم هم در منابع معتبر( تسخه های بودلین و طربخانه ) به نام حکیم ذکر شده است و نشان می دهد که آن اندیشمند بزرگ عاری از افکار خرافی بوده است: نیکیّ و بدی که در نهاد بشر است شادیّ و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است The good and evil that are inherent to human nature, The joy and sorrow that are bound to Destiny; Dont ascribe them to the stars , in the light of reason : The stars are a thousand times more powerless than you . درصورتیکه ناصر خسرو قبادیانی میفرماید : نیک را بد دارد و بدرانکو از بهر آنک بر ستارۀ سعد و نحس اندر فلک مسمار نیست یا : به سعد زهره و نحس زحل نگر که چه داد بدآن یکی سعدی وبدین دگر نحسی حافظ میفرماید : بگیر طرّه مه چهره ئی و قصه مخوان که سعد و نحس زتأثیر زهره و زحل است در قرن بیست و یکم هستند کسانی که خیال می کنند Paul the pulp یک اختاپوس (Octopus) می تواند تیم برندۀ فوتبال را در مسابقات جهانی افریقای جنوبی پیش بینی کند!... - بالآخره رباعی ششم در نزهه المجالس(731 قمری) نوشته جمال الدّین شروانی ذکر شده است: خورشید به گل نهفت می نتوانم واسرار زمانه گفت می نتوانم از بحر تفکّرم برآورد خــــرد دُرّی که ز بیم سفت می نتوانم I cannot cover up the sun with mud. I cannot explain the mysteries of Time. From the ocean of my meditation, reason has drawn A pearl which I fear to unveil. جای بسی تأسّف است که دانشمندان و دگر اندیشان از ترس قدرتمندان نادان، چه سیاسی و چه دینی مجبور به خودسانسوری می شوند. کسی که با همکاران منجّمش توانست نورورز را برای همیشه در اوّل فروردین ماه ثابت نگهدارد و طول سال شمسی را به دقّت قرن بیستم محاسبه نماید، می توانست مطالب علمی مهمّی را بیان کند ولی متاسّفانه جرأت نکرد. بنابراین نباید تعجب کرد چرا از جهان علم و صنعت بیگانه مانده ایم . هر دگر اندیشی که مطابق باورهای خرافی قدرتمندان نادان صحبت نمی کرد و یا نمی نوشت، بلافاصله نابود می گردید تا بدینوسیله بتوانند عوام را با حکایات خرافی خود سرگرم کنند و توسّط آنان قدرت سیاسی را در دست گیرند. در عصر خود هم متاسّفانه این تصرّف قدرت و نگون بختی جمعی را شاهد هستیم. کشتار اندیشمندان بزرگی مانند حسین بن منصور معروف به حلّاج در سال 309 قمری، ابوالمعالی عین القضات همدانی در سال 525 قمری ،و حکیم شهاب الدّین سهروردی در سال 587 قمری ، ناتوانی فکری مخالفان متعصّب را می رساند که به جای بحث با استدلال و منطق، رو به کشتار و جنایت می آورند. - فلسفه زندگی خیّام که در رباعیّاتش به نظم کشیده شده فوق العاده جالب است. هیچ شاعری به اندازه او در اشعارش مرگ را در نظر نداشته است. از صد و ده رباعی انتخاب شده، در هفتاد و نه رباعی بنوعی از نابودی بشر سخن به میان آمده است. این یادآوری مرگ دلیل بر بدبینی حکیم نیست که بعضی ها ادّعا می کنند، بلکه حاکی از حقیقت بینی اوست که می خواهد ما را متوجّه مرگ حتمی سازد تا در زندگی دَم را غنیمت بشماریم و رنج بیهوده به خود راه ندهیم. خوش بودن و دوست داشتن زندگی، ما را از خشونت و جنایت دورنگه میدارد. فلسفه زندگی حکیم عمر خیّام را می توان در یک بیت این گونه خلاصه نمود: ز خاطر مبرآخرین لحظه را که تا بهره گیری ز هر لحظه ای حسین صادقی پروفسور افتخاری جرّاحی قلب و عروق دانشگاه لوزان - سوئیس
Posted on: Mon, 04 Nov 2013 16:05:24 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015