داستان کوتاه غیر مجاز این داستان - TopicsExpress



          

داستان کوتاه غیر مجاز این داستان کوتاه را همین الان، بدون ویرایش و بدون بررسی مجدد می نویسم و زرتی هم منتشر می کنم. این داستان کوتاه، بدین منظور نوشته شده که قابلیت های عظیم نخبه کشی ما ایرانی های بی فرهنگ و نفهم را به رخ جهانیان بکشد. کاراکتر خیالی این داستان، شخصی است به اسم "استاد قلی"، اینکه می گم خیالی هست، نه اینکه همچین آدمی نیست، بلکه مجموعه ای از چند پهلوان، قهرمان و انسان متعالی را در یک آدم جمع کرده ام و اسمش را می گذارم قلی. قلی؟ بله قلی، مگه چشه؟ اسمیه که معنی خوبی داره و در آخر داستان متوجه خواهید شد چرا قلی.... "قلی در قرن گذشته به دنیا آمد، هنوز هم زنده است. قلی در بهترین شرایط الان هشتاد و دو ساله هست. مسلما در بچگی زندگی سختی داشته، سخت کار می کنه و در آخر هم موفق می شه. اما از خیلی از کارها ممنوع می شه، یا توسط افکار عمومی، یا افکار خصوصی یا توسط دولت و رژیم وقت. بعد افکار عمومی می زنن شرایط جامعه و حتی جهانی را عوض می کنند، اون موقع گرچه یکسری از موانع برداشته می شه، اما افکار عمومی جدیدی در کنار افکار خصوصی قدیمی و همچنین محدودیت های دولتی جدیدی یقه او را می گیرد. از این جو روانی و داغون، پناه می بره به خارج، در خارج که معمولا آمریکا هم هست، بهش می گن بیا به بچه های ما راه و روض های موفقیت خودت را بگو، بگو چطور می شه ندار بود و دارا شد، چطور می شه خاک خورد و در مقابل خرس های عسل خور پیروز شد؟ اون هم می گه: "راستش را بخواهید من خیلی دوست داشتم بروم ایران کار کنم، نمی‌دانم شاید این برای بعضی‌ها خوشایند نباشد، اما من دوست نداشتم چیزهایی را که بلدم به کسی یاد بدهم که برود و ایرانی‌ها را زمین بزند. من این طوری بودم." (منبع شماره یک) بعدش هم که می آمد ایران، میان مردم نبود، مردم دیگه همون هایی نبودند که تا می دیدنش ازش گل های توی باغچه اش می خواستند، مردم دیگه این روزها کارت شارژ می خوان تا باهاش به قهرمانهای عسل خور خارج از محیطشون زنگ بزنن و حال و احوال های سکسی کنند. می رفت توی باغ خودش، تنهایی... برای همین هشتاد و دوسالشه. اون مَرد، مُرد. وقتی مُرد، یه عده نتوستن تحمل کنن که عشقشون مُرده. کسایی به بی رحمی مشهورن، مثل قصابها، نتوستن مُردن اون را تحمل کنند. برای همین خودشو را مُردند. میو.ن کسانی که از دوری قلی خودکشی کردند، قصابی از دیار مردان با غیرت، کرمانشاه بود که به طرز فجیعی خودش را کشت و در نامه خداحافظی اش که بزرگ نوشته بود و بر شیشه مغازه اش چسبانده بود نوشت که جهان بی قُلی ماندنی نیست» قلی جان ما، از زنش راضی نبود، از زنان دلخوش نبود، وقتی هم مُرد، شاعران نامدار این مملکت که همه مَرد هستند به یادش شعر سرودند، نویسندگان مشهور که در میانشان زنی نیست، برایش کتاب نوشتند، مردان دیگری هم برایش فیلم ساختند. کسی مَرده که کمتر در میان زنان باشد. کسی مَرده که مَردان ثنا گویش باشند. مَرد با وجودش و با عَدم و نابودیش باز هم مَرد هست. مرد بودن ارزشی است که نه تنها توسط زنان درک شدنی نیست، بلکه خیل زیاید از توده های مردمی مذکر هم قادر به درک آن نیستند. باید قوی بود، آگاه بود، با شعور و با فرهنگ و با ادب بود تا مردانگی و ایستادگی و عظمت را درک کرد. بالاخره، قلی ما دید اینجا جاش نیست. قلی ما امروز در آمریکا هست. در سن های 23 سالگی و هشتاد و اندی سالگی در آمریکا هستند. با همان عشق به ایران. علاقه به ایران، ایرانی که می توانست روی قله باشد، اما الان زیر جوی آبی و زیر پل هست." منابع: bbc.co.uk/persian/tvandradio/2011/10/111004_hardtalk_abdollah_movahed.shtml اقامت قسمت اول از کاراکتر مورد نظر در آمریکا: en.wikipedia.org/wiki/Abdollah_Movahed اقامت قسمت دوم از کاراکتر ممورد نظر در دالاس، تگزاش آمریکا: en.wikipedia.org/wiki/Emam-Ali_Habibi زندگی دائم فرزند قلی در آمریکا: cheragh75.blogfa پی نوشته: قلی که بود؟ قلی نام پدر غلامرضا تختی است. نام فرزند جهان پهلوان غلامرضا تختی بابک است. بابک تختی فعلا در ایران نویسندگی می کند و فرزند بابک هم که مزین به نام پدر بزرگش است در آمریکا زندگی می کند. ما آدمهایی هستیم که جهان پهلوان ها از ما دق می کنند، قهرمانانمان با اینکه خیلی دوستمان دارند به آمریکا می روند و یادگارهایشان را در آنجا به امانت می گذارند. ای اینیم! یک مشت کیر خر آبلیمو زده. با آبلیموهای تقلبی که از کاه درست می شه، شاید هم چینی.
Posted on: Mon, 26 Aug 2013 07:04:09 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015